خانوما دلم بدجوری گرفته این طول سرویکس و سرکلاژ شدن چ درد بدی بود احساس میکنم از عالم و آدم دور شدم دیگ هیچی رو نمیکشم شوهرم ازم دور شده حس میکنم دوسم نداره این چ شانسی بود ما داشتیم هر روز ی درد هر روز ی استرس تازه بخدا دلم بدجور گرفته امیدم بخداست انشاالله ک دخترمو بسلامت برسونه دستم خیلی خسته ام چند ماهه تو خونه خابیدم ن جایی میشه رفت ن از استرس زیاد میشه یکم قدم زد والا این چ دردی بود 🥺

این روزا هم میگذره انشالله روزای خوبمونم میاد
من ک دیگه ب اطرافیان و ب تفریح فکر نمیکنم فقط میگم زود بگذره واسم برسم به ماه نهم انشالله خیالم راحت شه
توکل کن ب خدا صبرتو بالا ببر داری مادر میشی بخاطر بچته همه ی اینا ارزشش رو داره

ببین من سرکلاژ بودم هم رابطه کامل داشتم هم جایی میرفتم اخرم بزور کشیدن نخو اون خیلی محکمه هیچی نمیشه

تو تنها نیستی
منم حاملگی های اولم سقط حاملگی های بعدی زایمان زود رس هفته ۲۴
با وجود سرکلاژ باز شدم دو قلو هفته ۲۵ بچهام دستگاه رفتند و نموندن .

بعد اون از همه همه طرف سرزنش شدم بخاطر سقط ها و زایمان زود رسم
هنوز ۳ روز نشده بود که دو قلوها رو دفن کرده بودیم مادر شوهرم شروع کرد ب طعنه زدن تو باردار نمیشی بشی سقط میکنی دلم بچم کبابه و ....... خلاصه تا میتونست زخم زبونم زد

ان شاالله این روزا ب خوشی بگذره و زود تموم بشه منکه خسته شدم دیگ😭

سلام بچه‌ها من مثل خودتونم .سرکلاژ و استراحت مطلق .درسته آدم دلش میگیره وخیلی سخته ولی به این فکر کنیم که بلاخره این روزا هم میگذره ماهم با بچمون مهمونی میریم خرید میریم و...به زندگی عادیمون بر میگردیم

شما اصلا پانمیشی ازجات؟؟؟
استراحتت در چه حد هست

حتما دوست داره عزیزم.
منم شرایطم مثل خودته. و همیشه از این حسا دارم. ولی بنظرم اونها دوسمون دارن ولی اصلا درکی از شرایط ما ندارن. از استرس و بی خوابی ها،دلدرد و کمردرد، وضعیت روحی و روانمون و... از هیچی درکی ندارن.
شوهرم گاهی میگه خوشبحالت همش خوابیدی یکی دورت میگرده... با اینکه همش خونه مامانم اینا بودیم و خودش کاری نکرد واسم. ولی دلم میشکنه از حرفش. دختری که اونقدر مستقل بوده تو کاراش خیلی توی این شرایط اذیت میشه...
نمیدونم ولی فکر میکنم بعد زایمان شرایط بدتری از این نظر جلورومونه...

منم خسته شدم سرکلاژ هستم و استراحت مطلق

عزیزم استرس نداشته باش، همین امشب داشتم تاپیک یکی و میخوندم که با سرویکس 22 فک کنم به خاطر عروسی خواهرش پساری و سرکلاژ نداشت، دکتر بهش گفته بود تو قبل سی هفته زایمان می‌کنی، ولی این تاپیک و 36 هفته فک کنم گذاشته بود

عزیزم دیگه برای مادرشدن باید یه سختی هایی کشید...وگرنه نمیگفتن بهشت زیر پای مادران است...مادرامون پس چجوری پیر شدن..منم استراحت بودم البته سرکلاژ نبودم امپول و شیاف میزدم و جفتمم پایین بود

آخی عزیزم🥺می‌دونم خیلی سخته
من همیشه دعام اینه خدایا کمک کن اونایی رو که بارداری سختی دارن وخصوصا سرگلاژی و خطری ان‌.خدا بهتون سلامتی بده