سلام مامانای عزیز 😘😘
ان شاءالله که سلامت باشید و شادی به کام تان باشد 🥰🥰
میخوام یکم با شما درد و دل کنم اگه بخوانید خیلی خوشحال میشم.
الینا سرما خورده بود امروز صبحانه یکم شیر گاو با زرد چوبه گرم کردم دادم بهش یه ذره خورد نمیدونم بخاطر اون بود یا دلیل دیگری داشت اسهال شده بود و امروز بیشتر از ده بار شکمش کار کرده و هربارم بردم شستم
کمرم خیلی درد گرفت بار آخر که شستم و میخواستم بیام اصلاً نمی تونستم خیلی به سختی خودم رو کشوندم.
از اولم کمر درد داشتم ولی الان ها خیلی درد می گیره که بیشتر هم بخاطر استرس و عصبانیته.
موقع کمرم درد می گیره دیگه اعصابم کلا بهم می ریزه نمی تونم خودم رو کنترل کنم سر الی داد میزنم 😭
همیشه می گفتم اگه دختر دار بشم این کارو می کنم اون کار رو می کنم الان که دختر دارم اصلاً حوصله هیچ کار رو ندارم.
چقدر پشیمونم از مادر شدن خیلی وقت ها میگم ای کاش مادر نمی شدم حیف آدم به همچون آدم مثل شوهر من بچه بیارد.
چقدر آرزو ها داشتم چقدر برنامه ها چیده بودم ولی به هیچ کدومشون نرسیدم.
از یک طرف مسوولیت دخترم از دیگه طرف بی مهری و سردی همسرم خیلی خستم کرده کلا یه آدم مریض شدم
میگم اگه به این زندگی ادامه بدهم آرزو هام و اهدافم چی میشه اگر طلاق بگیرم با دخترم کجا برم چون هیچ کسی رو ندارم.
وسط این همه درد گیر کردم نمیدونم چطور خودم رو نجات دهم.
خیل دلم می خواست بعد ازدواج زندگیم خوب باشه آرام باشم ولی همچی برعکس شد.
موندم وسط این همه درگیری.

عزیزم من باهات موافقم منم مثل شمام اتفاقا ما مادرای خیلی خوبی هستیم سعی کن با الینا بازی کنی با اسباب بازیاش ببرش بیرون بگردین پارک ببر کلی باهم خوش بگذرونین آخرش ک چی این زندگی مال ما هستش و خودمون انتخاب کردیم و خودمون میتونیم جلو ببریم خوب بخوایم خوب میشه بد بخوایم بد میشه پس خودتو سرزنش نکن ما مادرا مریض میشم ناراحت میشیم ولی اون کوچولو ها با خواسته ما اومدن و مسئولیت داریم تا آینده خوبی براشون رقم بزنیم

چقدر مثل منی منم تمام بی محلیای شوهرمو سر بچم خالی میکنم سرش داد میزنم😭

کوچولوی تو چه گناهی داره شوهرم یه ساله کلن کار می‌کنه میاد و می‌ره بخدا خیلی دوستش دارم نگاه میکنم احمقه و منو به خانوادش ترجیح نمیده سرد شدم ازش نه زیاد تا حدی وقتی می‌ره اونقدر آروم و با بچم شبها دست کوچولوشو میگیرم و می‌خوابم سلامت باشن و دورتراز ما 😁👋🏻

عزیزم حالت رو کامل درک میکنم بخصوص اینکه از نظر جسمی و روحی خودم داغونه دااغونم. بنظرم ما دچار افسردگی هستیم همین روی جسممون هم بیشتر تاثیر منفی گذاشته، اما کاری که باید بکنیم اینکه به خودمون امید بدیم و اصلا نذاریم ناامیدی غلبه کنه، به روزهای خوب پیش رو فکر کنیم که قراره دخترامون بزرگ بشن و بهترین رفیق و مونس مادراشون باشن. من نمی‌دونم مشکل شوهرت چیه عزیزم اما بنظرم تا اونجا که ممکنه بخاطر بچه ت بگذر بخصوص که میگی کسی و جایی که بشه پشتوانه ت رو نداری. برای اینکه کمتر اذیت بشی سعی کن کمتر به نکات منفی شوهرت،زندگیت و بچه ت فکر کنی ،میدونم دست خودمون نیست اما سریع کنترلش کن و حواستو پرت کن. گاهی وقتی دخترت خوابه عکساشو نگاه کن تو گوشیت ببین چقدر دلت برای چند ماه قبلش تنگ شده، بنظرم خیلی تاثیر داره و باعث میشه خستگی و درد جسمی کمرنگ میشه و شاکر خدا میشیم که اونا رو بهمون هدیه داده. خیلی هم خودتو سرزنش نکن که چرا عصبی شدم داد زدم یا هر چیزی بالاخره ما هم آدمیم اما واقعا سعی کن هر موقع عصبی میشی و واکنش اینطوری نشون میدی سریع تر به خودت بیای کنترلش کنی بچه اذیت نشه. اصلا اون لحظه سکوت کن با خودت یواش حرف بزن غر بزن که تخلیه بشی، یا حواسشو یه لحظه پرت کن با اسباب بازی یا تلویزیون و برو تو اتاق تا آروم بشی‌، برای خودم پیش میاد و چند دقیقه تنها باشم تاثیر میذاره آروم بشم. توکل بخدا الهی که خدا خودش حلال مشکلاتمون باشه و بهمون قدرت خیلی خیلی بیشتری بده و نگهدار کوچولوهامون باشه❤️❤️❤️

منم از زندگیم راضی نیستم
کاری جز صبوری نمیشه کرد فقط به خاطر بچه هامون