4_
منم با اینکه خیلییی احساس زور داشتم ولی سعی میکردم وایسم و اونم اصلا غیرارادی بود و دست من نبود که بتونم نگهدارم
ماماهمراهم رفت یه مامای دیگه آورد معاینه کرد سعی کرد با دستش لایه رو بزنه داخل و گفت میتونم حرکت سجده برم و تو این حالت زور هم داشتم بزنم اوکیه و فشاری به دهانه رحمم نمیاد و باعث میشه لایه بره داخلتر و برا زایمان آماده شم
رو همون تخت زایمان سجده رفتم و چشمتونروز بد نبینه😑خیلی غیرارادی و یهویی بالا آوردم هرچی که خورده بودمو، ماسک اکسیژن هم رو دهنم بود خیلی اوضاع بدی بود کل تخت کثیف شد
اومدن و سریع پلاستیک روی تختو تعویض کردن کامل و دوباره پریدم رو تخت
ساعت۲:۲۰دقیقه بامداد بود مامای شیفت اومد بالا سرم و با معاینه و اینا اون لایه رفت داخل
گفتم چقد طول میکشه بچم دنیا بیاد میگفت بستگی داره به خودت که نیم ساعت دیگه دنیا بیاد یا ۲ساعت دیگه
کف پاهامو بهم چسبوند و گفت هر موقع احساس زور داشتی با دستات از کف پاهات بگیر و چونتم بیار سمت قفسه سینت( اینجا باید زورای خیلی قوی بدی و حتی نفس کم آوردی بازم ادامه بدی با آخرین توانت اصلا زور رو قطع نکنی چون هی بچه برمیگرده عقب و من این نکته رو یکم دیر فهمیدم ولی بعد که ماما گفت همینکارو میکردم)
زور دادم تا یهو سر بچه رو قشنگ پایین حس کردم، ماما گفت زور بده هر موقع گفتم بسه زورتو نگهدار کمتر پاره شی( من اصلااا ماساژ پرینه کار نکرده بودم و با خودم میگفتم کمه کمش ۱۲تا بخیه رو میخورم قطعا) همینکارو کردم وزور و نگهداشتم نفس هم نگرفتم که بچه برنگرده باز ترسیدم😂و وقتی گفت زور بده ادامه همون زوری که نگهداشته بودم و حبس کرده بودو دادم و سر بچم اومد بیرون

۵ پاسخ

الهییی 😭😭 مامانا یاد بگیرین شمام زاییدین انقد کامل توضیح بدین 😂

عزیزم مبارکت باشه چ خوب ک زایمان کردی واس ماهم دعا کن بسلامتی و راحت زایمان کنیم.یه سوال چجوری حتی نفس نکه داشتی آخه مگه بد نیس اکسیژن ب بچه میرسه اونجوری؟؟

عزیزم ممنونم ازت
تا حالا با این جزییات و به این کاملی هیچ تجربه زایمانی رو نخونده بودم❤️❤️❤️

بیمارستان چی بودی عزیزم؟

عزیزم
بسلامتی خداروشکر زایمان کردی

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 روزهای ابتدایی تولد
5_
(موقع زایمان نه جیغ کشیدم نه هیچ چیز دیگه ای و کل حواسم رو این بود هر موقع که احساس زور داشتم زور بزنم، تا وقتی احساس زور نداشتین زور نزنین که الکی خسته نشین)
من نه برشی که زدن رو فهمیدم نه هیچ چیز دیگه ای رو متوجه نشدم(بخیه زدن و اینا) وقتیم شکممو فشار میدادن بازم با تنفس کنترل میکردم و جیغ و داد نمیکردم
دقیقا سر ساعت ۳:۲۰ دقیقه باران خانوم من با وزن ۳۳۷۵ و قد ۵۳ به دنیا اومد
و بخیه های بیرونیمم ۵تا شد کلا و چقد ذوق کردم کمتر از تصورم بخیه خوردم😂😆که اینم مدیون همون موقعیم که ماما گفت زورتو نگهدار و نگهداشتم
فقط سرش یکم سخت بود بقیه بدنش سر بود انگار خیلی زود اومد بیرون و گذاشتنش رو شکمم
خییییلی حس خوبی بود، برعکس خیلیا که گریه میکنن وقتی بچرو میبینن من بچم گریه میکرد و من آرومش میکردم و میگفتم گریه نکن مامان تموم شد😂
(موقع زایمان نه جیغ کشیدم نه هیچ چیز دیگه ای و کل حواسم رو این بود هر موقع که احساس زور داشتم زور بزنم، تا وقتی احساس زور نداشتین زور نزنین که الکی خسته نشین)
من نه برشی که زدن رو فهمیدم نه هیچ چیز دیگه ای رو متوجه نشدم(بخیه زدن و اینا) وقتیم شکممو فشار میدادن بازم با تنفس کنترل میکردم و جیغ و داد نمیکردم
دقیقا سر ساعت ۳:۲۰ دقیقه باران خانوم من با وزن ۳۳۷۵ و قد ۵۳ به دنیا اومد
و بخیه های بیرونیمم ۵تا شد کلا و چقد ذوق کردم کمتر از تصورم بخیه خوردم😂😆که اینم مدیون همون موقعیم که ماما گفت زورتو نگهدار و نگهداشتم
مامان مامان جوجه ام مامان مامان جوجه ام ۴ ماهگی
پارت ۳

اومدم پایین گفت حالت سجده برم رو توپ ولی مگه مینوستم اون لحظه که درد میومد پامیشدم راه میرفتم نمیتونستم یه جا بشینم بعد نیم ساعت اینا ماما اومد نوار قلب وصل کرد نمیتونستم رو تخت بند بشم یه مامای دیگه اومد گفت بزار معاینه کنم ببینم چه وضعیه
معاینه کرد گفت فول شده چرا نمیزارین زایمان کنه دیگه چهار پنج نفر صدا کرد وسیله آوردن همشون آماده شدن منم اون لحظه هم ذوق داشتم عم استرس و ترس میگفتم دیگه فوقش یه ربع تموم میشه ساعتو نگاه کرد ۱۱ بود یعنی فوق درد منو دوساعت بود دردارو خیلی خوب تحمل کردم دیگه اومدن هی معاینه گردن گفتن سر بچه نیومده پایین یکی از ماماها اومد رو تخت با مشت افتاد به جونم شکممو یه جور فشار میداد دیگه صدای جیغ و دادم کل بیمارستان رو برداشته بود هی فشار میدادن میگفتن زور بده اون لحظه که فشار میداد نفسم میرفت دیگه نمیتونستم زور بدم دقیقا یک ساعت طول کشید تا سر بچه بیاد پایین
دیگه دیدن فایده نداره منو به حالت سجده کردن رو تخت گفت موقع درد زورتو بنداز ته ات انگار که داری مدفوع میکنی همش میگفت اگه همکاری نکنی اکسیژن بچه گم میشه بی حال میشه دیگه نمیاد بیرون منم میترسیدم آخر گفتم بمیرمم باید زور بدم چندبار زور محکم دادم برگشتم معاینه کرد گفت دیگه تمومه دوتا زور بدی اومده بیرون دیدن اونجور دنیا نمیاد برش دادن دوتا زور دادم اومد بیرون
آخ اون لحظه دیگه همه چی تموم شد راحت شدم ساعت ۱۲ بود بچم دنیا اومد انگار من نبودم که داشتم یک ساعت جیغ میکشیدم همین که اون لحظه صدای گریه بچه میاد انگار دنیارو میدن خیلی حس خوبیه خیلییییی ایشالا این حس نصیب همتون باشع ،،
ادامه
مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ ۲ ماهگی
«تجربه زایمان پارت ۳👣🤱💕»
دردم زیاد بود نیم ساعتی گذشت
دوباره من گفتم بیاید دردم شدیده دکتر اومد معاینه کرد ۷سانت بودن
می‌گفت نفس عمیق بکش ،من خیلی درد داشتم به ماما گفتم میشه حالت سجده بشم گفت هرجور راحتی حالت سجده انجام میدادم
وسعی میکردم خودمو کنترل کنم اما خیلی سخت بود ماما اومد گفت میتونی حالتی که دستشویی میری وایسی و زور بزنی گفتم آره فقط میخواستم دردام تموم شه ،اون حالتی شدم و لبه ی تخت رو گرفتم وهر بار که درد میومد سراغم تا اونجایی که می‌توانستم زور میزدم ،بعد از چندین دقیقه دیگه نمی‌تونستم اونجوری وایسم وماما دوباره با صدازدن های متعدد من اومد معاینه کرد گفت فول شدی ۱۰فینگری فقط کافیه چندتا زور محکم بزنی
تقریبا ۱۳بود صداشون کردم نمیومدن ،من احساس میکردم بچه اومده پایین یه خانمی مسئول نظافت و رسیدگی به بخش زایشگاه بود اومد تو اتاق و داد زد سر بچه داره میاد ماما سریع اومد گفت دیگه زور نزن من با کمک اون خانم رفتم روی دستگاه و ماماهم آمده شده
نگفت فقط زور محکم بزن دیگه تمومه من تا اونجایی که توان داشتم زور زدم خیلی سختم بود که گفت کافیه و صدای دخملی رو شنیدم و دیدمش این بار برای بار هزارم عاشقش شدم و گریه کردم ساعت ۱۳:۲۰ دقیقه می‌دیم ولی توی کارت تولد دخترم ۱۳:۲۵ زدن
جون نداشتم اما برای دخملم جون میدادم
بند نافش رو بریدن ورودی تخت نوزاد گذاشتم
واحساس میکردم یچیزی ازم داره بیرون که ماما گفت جفتت و آروم می‌کشید و می‌گفت یکم زور بزنم که جفتمم بیرون اومد و اینبار شکمم رو فشار میداد که بقای جفتم با دست کشید بیرون وخون ازم میرفتکه به کمک همون خانم اومدم روی تخت و همراهمون صدازدن که بهم خوارکی بده
مامان نورا مامان نورا روزهای ابتدایی تولد
دیگ صدام در اومد هی یاعلی و یا زهرا میگفتم .
هی از حضرت زهرا کمک میخواستم .
امام حسین و به علی اصغرش قسم دادم🤲🤲 میگفتم پروسه زایمانم زود تموم بشه کاری کن با یه زور بچم بیرون بیاد دیگ تحمل ندارم🥺

حس کردم شکمم داره میاد پایین تر ماما رو صدا کردم و گفتم اونم تخت و درست کرد و بهم گفت زور بزنم 😣😣

♦️روش زور زدن موقع بیرون اومدن سر بچه ( گفت دندوانات و چفت کن دستات و زیر رونت بگیر و با هر زور نافتو نگاه کن و اینکه از دماغتم نفس نکشی از تو دهنت نفستو بده بیرون😬
باید با تمام نیرو زور بزنی و وقتی انقباظت تموم شود استراحت کنی و باز همراه با انقباظ زور بدی )
سه چهار تا زور خوب بدی سرش بیرون میاد.

واسه من باید برش میداد اما چون شکمم کوچیک بود و وقتی معاینه میکردن میگفتم ریزه برش ندادن ک کاشکی برش میدادن چون بچه ۳کیلیو ۴۰۰ بود

سه چهار تا زور زدم سرش اومد خودم دیدم حس خوبی بود چون واسه بچه اول ۴۵ دقیقه طول کشید ک من زور زدم بعد سرش اومد ولی واسه این با سه تا چهارتا زور سرش اومد
به بدن بچه که رسید بهم یه جور دیگ گف زور بزنم که پاره نشم
♦️زور زدن موقع خروج بدن ( میگفت یه زور یه نفس عمیق یه زور یه نفس عمیق ) وقتی داشت شونش میومد یه درد خیلی شدیدی شدید تر از همه دردا داشتم ک فک میکنم اون موقع دهانه واژنم پاره شده یه اخی گفتم که همه اتاقای زایشگاه صدامو شنیدن🥺🥺

نورا خانوم‌ ما ساعت ۱۲ و ده دقیقه به دنیا اومد🥳🥳 ..
مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۲ ماهگی
مامان هانا مامان هانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان 4
بالاخره ماما اومد و واقعا سر هر انقباض خیلی کمک حالم بود با ماساژ و ورزش‌هایی ک میداد ولی اصلا اون زمان درد من جوری نبود ک با اون ماساژ آروم بشم، یهو یکی اومد گف بخاب میخام کیسه آب و پاره کنم، گفت هر دردی ک گرفتی زور بزن من هرچی زور میزدم میگف نمیشه بزنم بیشتر انقد زور زدم تا بالاخره پاره کرد و رفت، ماما گفت بهش آمپول فشار بزنید زایمان کنه گفت ن نمی‌زنیم زوده. وقتی رفت حالت سجده شدم و کمر عقب جلو میکردم ولی دردم خیلییی شدت گرفته بود و اصلا نمیشد تحمل کنم، نیم ساعت بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت هنوز همون 7سانته منم ک غمای عالم ریخته بود رو سرم هی میگفتم من نمیتونم زایمان کنم ولم کنید سزارین کنید منو، گفت هروقت معاینه میکنم تو زور بزن ببینم فرقی میکنی س چهار تا زور زدم یهو گفت تمومه فول شدی، حالا سخت ترین جاش دقیقا همینجا بود ک من فک کردم تموم شده، ماما گفت الان سر بچه اومده جلو و اگه زور نزنی بچه خفه میشه و متاسفانه نینی من مدفوع کرده بود و شرایط سخت تر شده بود، هرچی زور میزدم از اعماق وجود انگار ن انگار فقط میگفت سرش دیده میشه ولی نمیومد سرجاش ک بتونن بدنیا بیارنش، ساعت 6ونیم صبح بود ک من داشتم تلاش میکردم یهو ماما بخش اومد گفت ب بیمار بگو زور نزنه ما ساعت 7و ربع شیفتمون عوض میشه خسته ایم حوصله زایمان نداریم شیفت بعد زایمانشو بگیرن😐💔💔💔
مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۴ ماهگی
پارت ۷ زایمان 😂💙🤷🏻‍♀
یه ماما اومد تو اتاق مامای خودم نبود یه مامای دیگه بود انقد که تو اوج درد بودم با حالت زار ازش خواستم میشه دستتو بگیرم ؟؟؟ بعد خیلی یُبس تو چشام نگا کرد میله کنار تختو داد بالا گف نه اینو بگیر 😒🤦🏻‍♀😂😂
قشنگ 🤎 قهوه ای شدم و به دردام عصبانیت هم اضافه شد کاش شوهرم تا اخرش مونده بود پیشم
خلاصه ساعت ١١:٣۰ بود دکتر اومد گف تا اذان ظهر زایمان کردیا پسرت میخواد سر اذان بیاد
خوشحال شدم که کلا نیم ساعت مونده
انقد که از اون گاز NO2 استفاده کرده بودم حالت گیج و مَنگی بهم دست داده بود
دقیقا تو زایمان طبیعی همون ۱۰ سانت که شدی بعدش مهمه چون با زور زدن درست و به موقع توعه که باعث میشه نی نی درست و سالم بدنیا بیاد
خلاصه به من گفتن ۱۰ سانتی و هروقت که منقبض شدی و درد داشتی سرتو بیار بالا گردنت رو خم کن به داخل سینه ت پاهات و باز کن از هم طوری که رون های پات رو بکشی به سمت شکمت و کف جفت پاهات به صورت کج رو اون جایگاه باشه و زور بزنی
با هر زور زدن نی نی بیشتر به سمت بیرون هدایت میشه اما این زور زدن ها فقط باید موقع دردا باشه و اگه موقع دردات بود و نتونی زور بزنی خطرناکه و نی نی خدایی نکرده مشکلی براش پیش میاد
همه چیز به خودت بستگی داره
من واقعا فک میکردم دیگه قراره نهایتا تا اذان ظهر زایمان کنم اما طولانی تر شد چون موقع دردام اون اندازه ای که باید زور بزنم رو نمیتونستم زور بزنم بخاطر اینکه قبلش خیلی انرژی از دست داده بودم سر جیغ جیغ کردنام و بابت استفاده از اون گاز گیج بودم و فک میکنم دلالیش همینا بود... خلاصه ساعت شد ۱۲:١۵ ظهر به ماما گفتم پس چرا بدنیا نمیاد گفتی تا اذان بدنیا میاد ک ... من دیگه طاقت ندارم گف ۲ ,٣ تا زور دیگه بزنی اومده بیرون
مامان ایلماه مامان ایلماه ۱ ماهگی
پارت ۶
اومد معاینه کرد گفت شدی ۵ سانت خیلی خوب پیش رفتی کیسه ابتو میزنم یه ساعت دوساعت دیگه زایمان کرد ساعت ۶و نیم غروب کیسه ابمو پاره کرد ولی شدت دردام بیشتر شد و فقط نفس عمیق میکشیدم بهم گفته بود گاز بی‌حسی هم داریم و یا اپیدارول گفتم ن گاز بی حسی مثه اکسیژن بود موقع دردا بایستی مثل قلیون میکشیدی داخل و نفس عمیق میکشیدی میگفت حس سر خوشی به آدم میده ولی رو من تاثیر نداشت حس حالت تهوع بهم دست می‌داد یه دو سه دفعه استفاده کردم و گذاشتمش کنار دردام خیلی بیشتر شده بود شدتش من همچنان نفس عمیق میکشیدیم خواهر بالاسرم بود خواهرشوهرم رفت و خواهر اومده بود پیشم ماما اومد گفت موقع دردات زور بزن منم همینکار میکردم تا اینکه ساعت ۷ شد و شیفتش و بایستی عوض می‌کرد یه ماما پیر ن خیلی بد اخلاق ن خیلی خوش اخلاق اومد بالای سرم اومد معاینه کرد رو همون ۵ سانت بودم و رفت من موقع دردا زور میزدم دوباره اومد معاینه کرد ۶ سانت شدم و گفتن سرش بالاس باید حالت سجده بشی که بیاد پایین همینکار کردم و موقع دردام شدید زور میزدم بعد یه رب اومد گفت شدی هفت سانت زور نزن ولی من تا چشمشو دور میدیدم زور میزدم معاینه کرد گفت ۷ سانتی دردام دقیقه هاش کمتر از ۱ دقیقه بود ولی مدت زمانش زیاد بود
مامان دختری🥰 مامان دختری🥰 ۲ ماهگی
همینجوری ساعت ها میگذشت من کلافه تر میشدم هی با خودم میگفتن خاک توسرت باید میرفتی سز میشدی پول رو میدادی راحت
هی میومدن معاینه میکردن بعد میگفتن دردت که گرفت باید بگی معاینه کنیم تو زور بدی تا باز بشی اینجاش بد بود
خلاصه دردام رسید به هشت نه سانت که هی سرپا بودم هی با شکمم دایره میزدم کمر درد هم بهم اضافه شد وقتی انقباض میومد سراغم دنیا برام تنگ می‌شد ولی فهمیدم که خبراییه دردام مدتش طولانی شده بود استراحت بینش کمتر 🤕
هی معاینه شدم بهم میگفت زوررررر بده تا سره بگه بیاد پایین منم زور دادم یه جا گلاب به روتون جیش کردم پاچید رو هوا 😄
دکتره گفت بخدا چند تا زور دیگ بدی رفتیم اتاق عمل میگفتم دروغ میگی گفت نه بیا دستتو ببرتو ببین موهاشو منم دست کردم دیدم جون گرفتم گفتم دیگه غلطی که خودت کردی باید جمع کنی خودتو تا این دردا تموم بشن
گفتم میخوام حالت سجده بشم گفت باشه نشستم گفت دردت گرفت زور بده منم یه نفس عمیق میکشیدم زور خوب میزدم بعد دوباره سه چهار بار تکرار کردم گفت بخواب ببینم چیشد خوابیدم داد زد خانوم محمدی تخت اتاقو حاضر کن فوله🤯
بهم گفت پاشو دختر تا بریم وقتی راه میرفتم مثل پنگوئن بودم پاهام باز بود بعد هی میگفتم الان بچه ازم میزنه بیرون دستمو گذاشته بودم زیرم که نیوفته
سریع خوابیدم پتادین ریختن روم پاهام رو بالا زدم گفت هر وقت گفت زور بده یه برش زد که اصلا درد نداشت فقط یه اخ گفتم یه خانومی هم دلم رو فشار میداد که درد نداشت
سه تا زور زدم دخترم رو گذاشتن رو سینم و همانا صدای بچم که اتاق رو پر کرد روش یه پارچه انداختن زدم کنار دیدم نگاهم کرد بهشون گفتم بدین بند ناف رو خودم ببرم قیچی رو دادن بریدم بچه رو بعد چند دقیقه بردن
مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی
یهو حس زور بهم دست داد گفتم من حس زور دارم گفتن تا میتونی زور بده ۳ بار زور دادم تا ۱۰ ثانیه اینطوری ولی سر بچه ام بیرون نیومد چهارمین بار ماما بهم گفت زور بده و دستشو تا ۴ انگشت گذاشت ک سر بچه بیاد ولی بازم نشد و بهم گفت زور بده نمیخام اذیتت کنم و هی دستمو بزارم و بازم پنجمین بار دیگه زور محکم دادم ک گفتن پاشو برو رو تخت زایمان منم رفتم امپول بی حسی تو واژنم زدن و برش زدن واسم یه زور دیگه دادم ک یه ماما با دوتا دست تمام زورشو گذاشت رو شکمم فشار داد و ماما خودم و با دوست مسیر سر بچه رو باز تر کرد ک دیکه صدای گریه گل پسرم رو شنیدم تا گزاشتن رو شکمم آروم شد و همون لحطه فهمیدن یه بند نافش یه گره محکم خورده و اف قلبش به خاطر این بود
از مرحله زایمان ک بگذریم مرحله بخیه زدن میاد با اینکه بی حسی زدن ولی کامل همه چیز حس میکردم و هی جیغ میکشیدم و چون موقع زایمان خونریزی کردم هی بخیه میزد و دو انگشت می‌کرد داخل و شکمم محکم فشار میاد گ خون بیاد بیرون خدایی نکرده لخته نیوفته روی رحمم و هزاربار اینکا رو کرد و ۱۰ تا رو پوست بخیه خوردم داخلی های رو هم راضی نشد بگه چندتا و موقع ک ۲ ساعت تحت نظر بودم بازم معاینه کردن و شکمم فشار دادن و خون اومد بیرون و برای ۲ بار در بخش زنان هم اینکا رو کرد 🥲🥲🥲 و ۷ مرداد قرار بود مرخص بشم ک به خاطر زردی شدید بچه ام مجبور شدم بستری اش کنم و از بخش زنان رفتم بخش نوزادان
مامان سید حسین مامان سید حسین ۳ ماهگی
پارت اخر
چند دقیقه بعدش هم فول شدم و حس زوررررر شدید داشتم.. کاملا متوجه میشدم بچه اومده پایین و داره میاد.
حتی نیاز به زور من نبود انگار بدنم زور میداد😂
ماماهمراهم گفت تا موقعی که بگه زور های محکم و قوی بدم منم خیلی خوب و طولانی زور میزدم.. خیلیم حس خوب و جالبی داشت واقعا😁😂
بعدش دیگه وقتی سر بچه رو دیدن ماماهمراهم گفت فقط فوت کنم.. میگفتم بخدا من زور نمیزنم خودش داره زور میزنه🤣
گفت اون که خودش زور داره اشکال نداره.. تو زور اضافه نزن فقط فوت کن و منم همین کارو کردم.
بعد هم یکم برش دادن و بچه اومد بیرون و شروع کرد گریه کردن.
آخ نگم که چه حس خوبیه بچه که میاد بیرون🤤یعنی بخاطر حس دوباره اون لحظه هم شده دوباره بچه‌دار می‌شم.
بچه رو بهم نشون دادن با خودم گفتم دیگه تموم شد.. دیگه نینیت به دنیا اومد و کنارته.. خیلی خیلی حس فوقالعاده‌ای بود.تمام وجودم حس خوبی داشت.

پسرمو تمیز کردن گذاشتن رو تخت نوزاد و
اونم چند دقیقه بازی کرد و اینطرف و اونطرف رو نگاه کرد و بعدش سریعا خوابش برد😂
موقع بخیه زدنام ماما بهم شربت و خرما داد و گفت بخورم.. اصلا کلی جون گرفتم.. چون به دوتا دستامم سرم وصل بود ماماهمراهم خرما میذاشت دهنم و هسته‌ش رو هم میگفت از تو دهنم بدم به دستش.. خیلی خجالت کشیدم ولی انقد مهربون بود جوری رفتار می‌کرد آدم ذره ای معذب نشه.
وقتی بخیه زدنم رو تموم کردن پسرمو گذاشتن کنارم.. ماماهمراهم کمکم کرد کام بچه‌م رو با تربت و آب زمزم که برده بودم باز کردم و برای اولین بار شیرش دادم🥺
این بود تجربه زایمان من
مامان اقا امیرمهدی🩵 مامان اقا امیرمهدی🩵 ۳ ماهگی
پارت ۱۰
دسشویی که کردم گفتم خیلی حس دفع دارم خانوم بادی میترسم موقع زور زدن مدفوع کنم که قربونش برم انقدر باهام خوب حرف زد و ترسمو از بین برد ازش
دوش اب گرم رو گرفت رو کمرم شلنگ سرویسم داد دست خودم که از جلو بگیرم رو شکمم
موقع دردا حالت چمباتمه بالا پایین میبردم لگنمو ولی وقتی دردا اروم میشد بلند میشدم لگنمو میچرخوندم چپ و راست میکردم
دیگه یجایی حس کردم واقعا دارم مدفوع میکنم گفتم خانوم بادی حالم بده مدفوع دارم میزاری دسشویی کنم ؟ گفت نه عزیزم این بچس مدفوع نداری بیا بریم رو تخت
رفتیم رو تخت گفت نه سانت شدی تقریبا فولی فقط یه تیکه مونده سجده شو دوباره لگنتو بچرخون تا کامل بشه
همونکارو کردم تا دیگه واقعا حس کردم مدفوع داره در میاد ازم تا به بادی گفتم دستشو برد داخل گفت ایول ببین دردت گرفت زور بزن پاهاتو بده داخل شکمت چونتو ببر تو گردنت
سعی کردم زور بزنم نمیتونستم به بادی گفتم بزار سجده امتحانش کنم
رو حالت سجده چن بار زور زدم تا یکم یاد بگیرم زور زدنو
بادی گفت دیگه نرگس برگرد بخواب رو کمر
هر انقباض که شروع میشد ناخواسته زور میزدم بادی میگفت خیلییی خوبه همینطور ادامه بده نرگس
حالا من اون بین نگران این بودم که مدفوع نکنم🤣🤦
دوباره دستشو برد داخل گفت سرش داره در میاد موهاشو میبینم چن تا زور دیگه تمومه این آخری هارو با تمام قدرتت زور بده و الکی زور نده اگه حس زور داشتی شروع کن