5_
(موقع زایمان نه جیغ کشیدم نه هیچ چیز دیگه ای و کل حواسم رو این بود هر موقع که احساس زور داشتم زور بزنم، تا وقتی احساس زور نداشتین زور نزنین که الکی خسته نشین)
من نه برشی که زدن رو فهمیدم نه هیچ چیز دیگه ای رو متوجه نشدم(بخیه زدن و اینا) وقتیم شکممو فشار میدادن بازم با تنفس کنترل میکردم و جیغ و داد نمیکردم
دقیقا سر ساعت ۳:۲۰ دقیقه باران خانوم من با وزن ۳۳۷۵ و قد ۵۳ به دنیا اومد
و بخیه های بیرونیمم ۵تا شد کلا و چقد ذوق کردم کمتر از تصورم بخیه خوردم😂😆که اینم مدیون همون موقعیم که ماما گفت زورتو نگهدار و نگهداشتم
فقط سرش یکم سخت بود بقیه بدنش سر بود انگار خیلی زود اومد بیرون و گذاشتنش رو شکمم
خییییلی حس خوبی بود، برعکس خیلیا که گریه میکنن وقتی بچرو میبینن من بچم گریه میکرد و من آرومش میکردم و میگفتم گریه نکن مامان تموم شد😂
(موقع زایمان نه جیغ کشیدم نه هیچ چیز دیگه ای و کل حواسم رو این بود هر موقع که احساس زور داشتم زور بزنم، تا وقتی احساس زور نداشتین زور نزنین که الکی خسته نشین)
من نه برشی که زدن رو فهمیدم نه هیچ چیز دیگه ای رو متوجه نشدم(بخیه زدن و اینا) وقتیم شکممو فشار میدادن بازم با تنفس کنترل میکردم و جیغ و داد نمیکردم
دقیقا سر ساعت ۳:۲۰ دقیقه باران خانوم من با وزن ۳۳۷۵ و قد ۵۳ به دنیا اومد
و بخیه های بیرونیمم ۵تا شد کلا و چقد ذوق کردم کمتر از تصورم بخیه خوردم😂😆که اینم مدیون همون موقعیم که ماما گفت زورتو نگهدار و نگهداشتم

۱۴ پاسخ

مبارکت باشه گلم خیلی باجزئیات گفتی منم ک عاشق جزئیات .ولی میگی قبلشم چ کارایی کردی ؟؟

وای ک چقد دلم خاست زایمان کنم با خوندن داستان زایمانت😂کیسه ابم ینی ب درد کمک میکنه ک تا قبل پاره شدنش درد نداشتی اصلا؟من سر زایمان اولم بدون دردو باز شدن رحم بستری شدم.امپول فشار زدن باز دردم نمیگرفت اخر کیسه ابمو پاره کردن بعدش شرو کرد ب باز شدن رحم و درد افتضاح

مبارک باشه عزیزم. ولی خب خوش زا بودی الحمدلله. من تا دو سانت که بودم دردهای خیلی وحشتناکی داشتم کیسه ابم پاره شده بود و دهانه رحمم پیشرفت نمیکرد.. با فاصله ۲ دقیقه ۱ دقیقه درد کامل داشتم. اوایل فقط تنفس ها رو میرفتم اما کم کم خیلی وحشتناک شد و اصلا قابل تحمل نبود

مبارکت باشه خانم گل چقد واقعا کمکت کردن دمشون گرم من فقط جیغ میکشیدم
یعنی میگم چطوری انقد صدای جیغو تحمل میکردن

مرسی قشنگم که با جزییات توضیح دادی
خدا کنه منم بتونم از پسش بر بیام

خب خداروشکر،من ک نمیتونم داد نزنم،جیغ نمیزنما دااااد میزدم میگفتم یافاطمه زهرا کمکم کن همش اینومیگفتم اصلا نمیتونه ادم خودشو کنترل کنه،ولی خوبه ک داد نزدی گلوی آدموپاره میشه
حالا بگو ببینم اون درد خیلی شدیدی ک کشیدی و غیرقابل تحمل بود چن ساعت بود؟درد پریودی ک اولشه ن درد خیلی شدید

انشالله زیر سایه پدر و مادر بزرگ شه
برای منم دعا کن خیلیییی میترسم🥲

آفرین بهت تو واقعا مامان قوی ای هستی🥰🥰🥰خیلی خوشحالم برات و برای باران که تورو داره

خیلی خیلی مبارکه
زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه باران خانومتون
واقعا ممنون انقدر قشنگ توضیح دادی مامانی🙏🏻🙏🏻🙏🏻😍😍

خداروشکر عزیزم که به سلامتی زایمان کردی
برای ماهم دعا کن استرس نیاد سراغمون اون موقع

خداروشکر

عزیزم بیمارستان چی بودی؟

ای جانم😍 مبارکه گلم
مرسی از اینکه تجربیاتتو به اشتراک گذاشتی

عزیزم خداروشکر برای منم دعا کن زودتر دردم بگیره

سوال های مرتبط

مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۲ ماهگی
مامان پناه خانم🩷 مامان پناه خانم🩷 ۶ ماهگی
پارت دوم از تجربه زایمان

بردنم توی اتاق بهم سرم زدن و ان اس تی ازم گرفتن من زیر دستگاه کلییییییی درد میکشیدم اما با تنفس که توی کلاس بارداری یاد گرفتم دردامو کنترل میکردم و بعد ماما اومد برای معاینه کیسه آبم و هم پاره کرد که تا یازده شب من ۵ سانت شدم و دیگه فول نمیشدم ماما همراه گرفتم همون لحظه ساعت ۱۲ شب اومد و آوردم پایین تخت کمرم و با روغن بچه ماساژ داد و حموم آبگرم بردم و توپ آورد ورزش روی توپ انجام دادیم گفت هر زمانی احساس دستشویی داشتی بهم بگو خلاصه منم چند دقیقه بعد احساس دستشویی کردم و باز معاینه کرد ۸سانت شده بودم بردم روی تخت زایمان ماما گفت نه جیغ بزن نه زور الکی هر موقع گفتم مدفوع کن زور بزن منم هرکاری که گفت انجام دادم با سه تا زور زدن پناه خانوم تولد شد و این بود تجربه زایمانم من که خیلی راضی بودم و خداروشکر که سزارین نشدم بخوام اذیت بشم بعدش تا بچم تولد شد دردای منم به کل باهاش رفت انگار نه انگار من بودم که درد داشتم نیم ساعت قبلش 😌💖
مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 روزهای ابتدایی تولد
4_
منم با اینکه خیلییی احساس زور داشتم ولی سعی میکردم وایسم و اونم اصلا غیرارادی بود و دست من نبود که بتونم نگهدارم
ماماهمراهم رفت یه مامای دیگه آورد معاینه کرد سعی کرد با دستش لایه رو بزنه داخل و گفت میتونم حرکت سجده برم و تو این حالت زور هم داشتم بزنم اوکیه و فشاری به دهانه رحمم نمیاد و باعث میشه لایه بره داخلتر و برا زایمان آماده شم
رو همون تخت زایمان سجده رفتم و چشمتونروز بد نبینه😑خیلی غیرارادی و یهویی بالا آوردم هرچی که خورده بودمو، ماسک اکسیژن هم رو دهنم بود خیلی اوضاع بدی بود کل تخت کثیف شد
اومدن و سریع پلاستیک روی تختو تعویض کردن کامل و دوباره پریدم رو تخت
ساعت۲:۲۰دقیقه بامداد بود مامای شیفت اومد بالا سرم و با معاینه و اینا اون لایه رفت داخل
گفتم چقد طول میکشه بچم دنیا بیاد میگفت بستگی داره به خودت که نیم ساعت دیگه دنیا بیاد یا ۲ساعت دیگه
کف پاهامو بهم چسبوند و گفت هر موقع احساس زور داشتی با دستات از کف پاهات بگیر و چونتم بیار سمت قفسه سینت( اینجا باید زورای خیلی قوی بدی و حتی نفس کم آوردی بازم ادامه بدی با آخرین توانت اصلا زور رو قطع نکنی چون هی بچه برمیگرده عقب و من این نکته رو یکم دیر فهمیدم ولی بعد که ماما گفت همینکارو میکردم)
زور دادم تا یهو سر بچه رو قشنگ پایین حس کردم، ماما گفت زور بده هر موقع گفتم بسه زورتو نگهدار کمتر پاره شی( من اصلااا ماساژ پرینه کار نکرده بودم و با خودم میگفتم کمه کمش ۱۲تا بخیه رو میخورم قطعا) همینکارو کردم وزور و نگهداشتم نفس هم نگرفتم که بچه برنگرده باز ترسیدم😂و وقتی گفت زور بده ادامه همون زوری که نگهداشته بودم و حبس کرده بودو دادم و سر بچم اومد بیرون
مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی
یهو حس زور بهم دست داد گفتم من حس زور دارم گفتن تا میتونی زور بده ۳ بار زور دادم تا ۱۰ ثانیه اینطوری ولی سر بچه ام بیرون نیومد چهارمین بار ماما بهم گفت زور بده و دستشو تا ۴ انگشت گذاشت ک سر بچه بیاد ولی بازم نشد و بهم گفت زور بده نمیخام اذیتت کنم و هی دستمو بزارم و بازم پنجمین بار دیگه زور محکم دادم ک گفتن پاشو برو رو تخت زایمان منم رفتم امپول بی حسی تو واژنم زدن و برش زدن واسم یه زور دیگه دادم ک یه ماما با دوتا دست تمام زورشو گذاشت رو شکمم فشار داد و ماما خودم و با دوست مسیر سر بچه رو باز تر کرد ک دیکه صدای گریه گل پسرم رو شنیدم تا گزاشتن رو شکمم آروم شد و همون لحطه فهمیدن یه بند نافش یه گره محکم خورده و اف قلبش به خاطر این بود
از مرحله زایمان ک بگذریم مرحله بخیه زدن میاد با اینکه بی حسی زدن ولی کامل همه چیز حس میکردم و هی جیغ میکشیدم و چون موقع زایمان خونریزی کردم هی بخیه میزد و دو انگشت می‌کرد داخل و شکمم محکم فشار میاد گ خون بیاد بیرون خدایی نکرده لخته نیوفته روی رحمم و هزاربار اینکا رو کرد و ۱۰ تا رو پوست بخیه خوردم داخلی های رو هم راضی نشد بگه چندتا و موقع ک ۲ ساعت تحت نظر بودم بازم معاینه کردن و شکمم فشار دادن و خون اومد بیرون و برای ۲ بار در بخش زنان هم اینکا رو کرد 🥲🥲🥲 و ۷ مرداد قرار بود مرخص بشم ک به خاطر زردی شدید بچه ام مجبور شدم بستری اش کنم و از بخش زنان رفتم بخش نوزادان
مامان کلوچه🍪🍯 مامان کلوچه🍪🍯 ۲ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی
بلند شدم خوابیدم رو تخت اومد معاینم کرد ۸ سانت شده بودم بهم گفت هرموقع دردت گرفت زور بزن بچه بیاد تو کانال زایمان..
یه ۱۰ دقیقه ای با انقباضا زور میزدم که گفت کافیه بچه اومد
بریم رو تخت زایمان اتاقو اماده کردن من نشستم اونجا دیگه اون موقع دست خودم نبود با هر انقباضی زور زدن خودش میومد مامام ازم پرسید میخوای بخیه بزنم اون لحظه فقط میخواستم بچه در بیاد راحت شم حاظر بودم هرکاری بکنم..
بهش گفتم بزن فقط دربیاد خدا خیرش بده گفت تو کاریت نباشه درمیاد فقط بگو با بخیه میخوای یا نه گفتم اگه لازمه بزن.با دوتا زور دیگه بچه در اومد و من کل وجودم از درد خالی شد از ته دل با داد خداروشکر میکردم و من دیگه نفهمیدم کی بی حسی و برشو بخیه زد..
پس از برشو بخیه نترسین کلا بخاطر بی حسی دردی نداره فقط یزره اخرش سوز میداد
بچه که در اومد نیم ساعت رو واژنم زوم بود ببینه کجاش ایراد داره همونجارو بخیه زیبایی زد حتی از زایمان قبلمم که یجاش ایراد بخیه داشت اونو دوباره بخیه زد و من با کمک ماما بلند شدم..
مامان رهاجونی😍🥰 مامان رهاجونی😍🥰 ۴ ماهگی
پارت 4
به وقت زایمان 😍🥰
خلاصه این سری که دردم گرفت زور زدم گفت نه اینجوری نه متوجه حرفم نشدی زور بزن به پایین نه زور الکی تازه با صدا زور نزن دهن تو باز می‌کنی صدای زور درمیاری این زور نیست دهنتو ببند و زور بزن به پایین
من اینجوری بودم 🤦🤦🤦
این سری زور زدم گفت خودشه آفرین
بزار دوباره دردت بگیره یکبار دیگه زور بزن تمامه من بچه رو دارم میبینم
یکبار دیگه زور زدم گفت آفرین تمامه
سرش اومد بیرون گفت حالا زور بزن تا وقتی که خودم بگم بسه
انقد اون لحظه برای همه دعا کردم ازجمله دوستان باردار ودوستان اقدامی که حد نداشت
خلاصه دخترمو گذاشت رو سینم گفت بفرما این هم گل دخترت مبارک باشه برام دعا نمیکنی؟
گفتم ان شالله خدا بهترین ها رو نصیبت کنه عزیزم
گفت به به مرسی عزیزم شروع کرد بخیه زدن گفت چون پوستیه شاید متوجه بشی ولی برات بخیه خوب میزنم که یک روزی منو فحش ندی خخخ
ولی من انقد درد کشیده بودم که این دردا رو متوجه نمیشدم
بعد بهم گفت دوش میگیری یا سرویس میری حتماً حتماً با سشوار بخیه هاتو خشک کن تا عفونت نکنن و تند تند نوارتو عوض کن (اومدن این ماما برای من یک هدیه از طرف خدا بود)
خلاصه وقتی دخترمو بهم داد اون لحظه
خیلی خداروشکر کردم و همه دردام فراموش شد
چون فکرشو نمیکردم که بتونم زایمان طبیعی کنم
خداروشکر هم بچم حالش خوبه هم خودم و مرخص شدین اومدیم خونه اینم بماند به یادگار به وقت زایمان گل دخترم ❤️🥰😍😘
مامان آیهان مامان آیهان ۶ ماهگی
پارت ۳
من‌ زور میزدم ولی زورام قوی و کافی نبود همسرمم کلا کنارم بود و کمکم میکرد
وقتی درد نبود استراحت میکردم و وقتی درد میومد زور میزدم ، یهو حس کردم باید بدم دستشویی و دفع دارم که‌ماما گفت رو تخت انجام بده،‌گفت اصلا باید مدفوع کنی که بچه بیاد وهیچ خجالت و نگرانی نداره و خودش زیرم پوشک گذاشت گفت نگران نباش و فقط به واژنت فشار بیار و دستشو کرد تو رحمم و گفت دست منو با زورت بنداز بیرون این میشه زور زدن به جای درست ، یکمم که گذشت سر بچه اومده بود پایینتر و من بازم زور زدن سختم بود پزشک متخصص به همسرم گفت از بالا شکمشو فشار بده و ماما هم از پایین با انگشتاش واژنمو باز کرده بود که سر بچه بیاد بیرون ولی من نمیتونستم زور بزنم چون جونم نداشتم
دیگه ماما گفت خیلی تلاش کردم که برش نخوری ولی ناچارم برش بزنم جون سر بچه همینجوری مونده و زورات کافی نیست ، همسرمو انداختن بیرون و ساعت ۶/۳۰ برش زدن و دوباره یه ماما از بالا شکممو فشار داد و یکی از پایین بچه رو کشید بیرون و تمام ....
ساعت ۶/۴۰ پسرم بدنیا اومد
انگار یه چیز داغ اومد بیرون ،چون قدش بلند بود نمیومد و شکممو فشار میدادن ولی دردش قابل تحمل بود
جفت هم بلافاصله بعد بچه اومد ،‌شکمم اومدن چند بار فشار دادن که‌ همه چیز بریزه بیرون اونم قابل تحمل بود.
اومدن بچه رو چک کردن و گفتن‌ یکم از مایع دور جنین خورده و بردنش ان ای سی یو

چند دقیقه بعد خود پزشک متخصص اومد که بخیه بزنه و من از قبل هموروئید داشتم که اونم بدتر زده بود بیرون ، خلاصه بی حسی زد و بعد بخیه زد اما نگفت چند تا و حس کردم زیاد زد و درد اونم نفهمیدم فقط چند تای اخر نزدیک به مقعد رو که اونم گفت اینجارو نمیشه کاریش کرد و دردشم قابل تحمل بود .
مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۴ ماهگی
پارت ۷ زایمان 😂💙🤷🏻‍♀
یه ماما اومد تو اتاق مامای خودم نبود یه مامای دیگه بود انقد که تو اوج درد بودم با حالت زار ازش خواستم میشه دستتو بگیرم ؟؟؟ بعد خیلی یُبس تو چشام نگا کرد میله کنار تختو داد بالا گف نه اینو بگیر 😒🤦🏻‍♀😂😂
قشنگ 🤎 قهوه ای شدم و به دردام عصبانیت هم اضافه شد کاش شوهرم تا اخرش مونده بود پیشم
خلاصه ساعت ١١:٣۰ بود دکتر اومد گف تا اذان ظهر زایمان کردیا پسرت میخواد سر اذان بیاد
خوشحال شدم که کلا نیم ساعت مونده
انقد که از اون گاز NO2 استفاده کرده بودم حالت گیج و مَنگی بهم دست داده بود
دقیقا تو زایمان طبیعی همون ۱۰ سانت که شدی بعدش مهمه چون با زور زدن درست و به موقع توعه که باعث میشه نی نی درست و سالم بدنیا بیاد
خلاصه به من گفتن ۱۰ سانتی و هروقت که منقبض شدی و درد داشتی سرتو بیار بالا گردنت رو خم کن به داخل سینه ت پاهات و باز کن از هم طوری که رون های پات رو بکشی به سمت شکمت و کف جفت پاهات به صورت کج رو اون جایگاه باشه و زور بزنی
با هر زور زدن نی نی بیشتر به سمت بیرون هدایت میشه اما این زور زدن ها فقط باید موقع دردا باشه و اگه موقع دردات بود و نتونی زور بزنی خطرناکه و نی نی خدایی نکرده مشکلی براش پیش میاد
همه چیز به خودت بستگی داره
من واقعا فک میکردم دیگه قراره نهایتا تا اذان ظهر زایمان کنم اما طولانی تر شد چون موقع دردام اون اندازه ای که باید زور بزنم رو نمیتونستم زور بزنم بخاطر اینکه قبلش خیلی انرژی از دست داده بودم سر جیغ جیغ کردنام و بابت استفاده از اون گاز گیج بودم و فک میکنم دلالیش همینا بود... خلاصه ساعت شد ۱۲:١۵ ظهر به ماما گفتم پس چرا بدنیا نمیاد گفتی تا اذان بدنیا میاد ک ... من دیگه طاقت ندارم گف ۲ ,٣ تا زور دیگه بزنی اومده بیرون
مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۳ سالگی
پارت پنجم♥️
با زدن فنتو دردم تموم نشد همون احساس فشار و مدفوع رو داشتم و درد رو
فقط زمان استراحت دردهام بیشتر شده بود
یکم تایم استراحتم بیشتر شد
ماما همراهم هم ساق های پامو با ناخناش فشار میداد موقع شدید شدن دردام
خلاصه ساعت ۶ و ربع تخت زایمان رو آماده کردن و من متاسفانه با اینکه شکممو خالی کرده بودم کلی رو تخت مدفوع کردم🥴
هر بار که درد می‌گرفتم میگفتن فشار بیار به پایینت
من زور زدن بلد نبودم چون تو زایمان قبلیم تو این مرحله بی حس بودم و خودشون با فشار وارد کردن ب رحم و برش فراوان بچه رو درآورده بودن
خلاصه چند تا زور اول بی نتیجه بود و من اصراااار که برشم بزنین😑😁
دوستم گفت احمق بدون برش باید دربیاد خیلی دم دسته درست زور بزن میاد
یکی دو تا دیگه زدمو فایده نداشت
گفتم پس بیا رحممو فشار بده😁 خودم یه پا دکتر بودم😂 اولش دوستم گفت اذیت میشی بعدا
دیگه بعد از چند تا دیگه زور دوستم اومد از بالا یکم رحمو فشار داد و منم که دیگه درست زور زدن رو یاد گرفته بودم با یه زور قدرتمند بچه رو دادم بیرون🥺 و تمام دردام تموم شد🥺
بچه رو گذاشتن رو سینم
بعد اومد سراغ جفت
دوباره چند تا زور دادم جفت اومد
اومدن جفت راحت بود
دیگه چند تا فشار داد تا رحم پاک شده اونا یه کوچولو درد داشت ولی نه زیاد واقعا
بعد رفت سراغ بخیه،گفت چندتا خراش سطحیه و زیاد نیس
پنج تا بخیه خوردم
خیلی از بخیه میترسیدم
ولی دردش خیلی قابل تحمل بود برام اسپری بی حسی زد
و به این ترتیب من ساعت ۶ و نیم زاییدم😍
مامان رادوین💙💙💙 مامان رادوین💙💙💙 ۸ ماهگی
پارت سوم
چند دقیقه بعد باز معاینه شدم و گفتن جنین  وارد کانال زایمان شده و  رفتم روی تخت زایمان و موقع زور دادن بود اما من نمی‌توانستم نفس بکشم برام اکسیژن آوردن یکم بهتر شدم و شروع کردم زور زدن 20 دقیقه زور میزدم اما پیشرفتی نداشتم یکم بهم استراحت دادن و دوباره ورزش کردم و باز رفتم برای روز زدن چندتا زور محکم زدم و همون موقع برش دادن و من احساس کردم بچه خارج شد و یک گرمی خاصی داشت و بعدش حس آرامش مطلق بود سبک سبک شده بودم. حدود دو دقیقه بعدش جفت هم با یک ماساژ آرام خارج شد . نی نی رو گذاشتن رو شکمم و اون بهم نگاه میکرد و من خدا رو شکر میکردم که سالمه . پسرم رو  گذاشتن روی تخت دیگه و تمیز کردن و قد و وزنش رو ثبت کردن .گذاشتن روی سینه ام شیر خورد و بردن لباس تنش کردن بعد وبهم سه تا آمپول بی حسی زدن و شروع کردن به بخیه زدن کلا 8 تا بخیه خوردم اما زدن بخیه واقعا دردناک بود با اینکه بی حسی زده بودن.
کل زایمانم دو ساعت طول کشید و پسرم 16 اسفند دو روز زودتر از نامه بستری دکتر به دنیا آمد
ببخشید دوستان حواسم نبود پاک شد دوباره گذاشتم