یه چی تعریف کنم ب درجه خنگ بودنم بخندیدن
پسر من از اتاق می‌ترسه من در اتاقو بستم ک نره سمتش جیغ بزنه بترسه
بعد اومدم دیدم جهشی بالا اورد منم هول کردم خدایا چطوری فرشو پاک کنم زودی پریدم لباس آوردم لباسشو عوض کردم بعد رفتم سراغ فرش با بدبختی اونو تمیز کردم بعد نشستم دیدم یا خداااااا در اتاق چرا بازه وای جدی جدی جن داریم ک این بچه می‌ترسه نمیره دیگه چنان جیغی کشیدم .بعد یادم اومد خودم باز کردم رفتم براش لباس اوردم😂😂😂😂😂😂

یا میرم مغازه چیزی خرید میکنم پلاستیک وسایل رو فراموش میکنم بردارم

😂😂😂😂😂

وای منم پریشب بازار بودیم اصلا نمیدونم کی گوشیو دادم به شوهره گوشیم زنگ میخوره منم دور خودم میچرخم وای گوشیم کو ن جیب داشتم ن کیف دیدم شوهرم پوکر نگاهم میکنه گوشیو از جیبش دراورد داد بمن بخدا هرچی فکر میکنم یادم نمیاد کی دادم دستش😂😂😂😂

خخخخ خدا بگم چی نشی خیلی خندیدم

ی روز هم رفتم کارت ب کارت کنم کارتم رو یادم شد بردارم ی خانومه طفلی فهمید برام اورد

منم از وقتی مامان شدم حواس پرت شدم الان رفتم مغازه ماکارونی گرفتم یادم شده سویا بگیرم اومدم وسایل رو گزاشتم خونه برگشتم رفتم دوباره سویا خریدم

😂😂😂

😂😂😂😂😂😂😂😂😂

خداخفت نکنه 😂😂😂

از چشمت نه میبینم چون خودم چند بار همچین بلای سرم اومد

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣اینقدر خندیدم که نگو

🤣🤣🙂

🤣🤣🤣😐🤣🤣🤣