خانما لطفا برام دعا کنید اصلا نمیدونم چیکار کنمم خسته خسته شدم دیگه الان داشتم به پسرم شیر میدادم یهو گریه کرد مادرشوهرم اومده میگه بچم بده ازم گرفتش رفته بچه رو گذاشته تو افتاب ميگه تا افتاب بخوره خیلیییی خسته ام از دستش شوهرم بهش میگه بسه برو میگه من بخوام برم بچمم میبرم نمیدمش دست شما بلد نیستین خیلی دلم پر بود فقط می‌تونستم اینجا بگم اروم بشم همین

مث مادر شوهر من که بچه نیومده هی افتاده همه جا گفته اسمش و من گذاشتم امیر علی ،ماهم هیییچی نگفتیم تا روز ثبت احوال حالش و بگیریم

من جات باشم جوابدهی را واگذارمیکنم به شوهرم و هیچ واکنشی به حرفش نشون نمیدم
وقتی هم بچه را میگیره پشتی میذارم و میخوابم
اگه چیزیم گفت
میگم دستت درد نکنه تا شما هستی خیالم راحته پس😜
اینجور بیشتر لجش در میاد

عزیزم تا ده بیست روز همینه بعد همه میرن شما میمونی آقاپسرت

بچممم 😐😐😐بهش بگو بچت تو اینه ب شوهرت
بگو مگه تو نه ماه حامله بودی زاییدیش بزار زبون داشته باشی حتی ب شوخی حرفت بزنی
برو ازش بگیرش

خدا بهت کمک کنه کاملا درکت میکنم یه روزی به من داد مادر شوهرم که همش کارم گریه بود با شکم پاره
و افسردگی بعد زایمانمو چند برابر بدتر کرد هنوز ک هنوزه خوب نشدم

واقعا سخته

بعد می‌دونی چیه مادر شوهر من همش بچمو بغل میگیره میگه نمی‌دم بهت میبرمش واقعا دلم میخواد خفه اش کنم شوهرم اینجا نیست سرکاره ی شهر دیگح بهش گفتم بچمو کجا می‌بری پسرت بیاد میکشتت‌ بعد اومد دستمو بوسید نه فلان من اینجوری نمی‌گم حالم بهم میخوره ازش

تا داد و بیداد نکنی علنن چهارتا کلفت بارش نکنیودرست نمیشه دعوا بگیر برو خونه بابات با بچه اینم میره و دیگه دخالت نمیکنه

از همین الان رک ولی با احترام جوابشو بده بگو بچم بدون مامان و باباش جایی نمیره منم بلدم ازش نگهداری کنم اگرم بلد نباشم کم کم یاد میگیرم،به شوهرتم بگو جوابشو بده وگرنه همیشه در حال دخالت و بزرگی کردن میمونه

اصلا بهش رو نده مس فردا سر هر چی میخواد دخالت کنه. بجه داری مسیر طولانیه پر از چالش و چیزای جدید‌. برای هر کدوم بخواد اینجوری فضولی کنه اعصاب نمیمونه برات. به نظرم با همسرت مطرح کن که باید جلوش گرفته بشه‌ و بگو اگه بخواد ادامه بده مجبورم برخورد کنم

یا ابالفضلللل 🙄🙄🙄🙄

عزیزممم رک و راست بهش بگو بچه خودمه بلدم... نذار از الان سوارت بشه و توی تربیت بچه ات دخالت کنه. مرگ یه بار شیون هم یه بار... همین الان تکلیفت روشن کنی بهتره.... ‌ بچه کوچیک درد داره گریه میکنه دیگه‌.. بعد پوست به اون حساسی زیر افتاب آخه؟🙄

وا چه رو داره. من بودم رک میگفتم بچه خودمه تو مگه زاییدی. خیلی دوست داری برو یکی دیگه بیار.
مادرشوهر منم گاهی تلفنی زنگ میزنه میگه بچم چطوره یا میخواد بچه رو ناز بده هی میگه مامان جون عشق مامانشه و .... من چیزی نمیگم چون دخالت نمیکنه تو کار بجه‌داریم. اگه دخالت می‌کرد قطعا قاطع جوابشو میدادم

بگو چ خوب نمیدونستم با پسرت خوابیدی بچه هم اوردی واسش زنیکه ....😂بزا برداره بره توام قشنگ برو شکایت کن بندازش زندان😂😂😂

یاخدا بچمممممممم ،لطفا جوابشو بزا کف دستش یدونم چک بزن بندازش بیرون ،بزرگی ک احترام خودشو نگه نداره لایق بی احترامیه

حق میدم بهت .یکم صبوری کن دو س روز دیگ بلکی بره شرش کم شه .حالا آفتاب ک خوبه بهداشت ب منم گفت
بذارم بچمو ویتامین دی میگیره

خعععلی متنفرم وبیزارم ازاینکه کسی جز خود مادربچه بیاد ادعای مادری ومالکیت کنه. جات بودم دودستی‌میگرفتم بچه رو ومحکم‌میگفتم بخودمون مربوطه که بلدیم بزرگ کنیم یانه . بتوچه والا . ... برو بگیر دیگم رو نده تمام .

به مادرش هرت چه مگه اونچه را بدنیا آورد نگه مامان نت پهلوتنیست

وای وقتی میگن بچم خیلی رومخه حالا مادرشوهرم یبار دراومد گفت فکر نکن بچه توعه دراصل بچه مال خونواده شوهره

ولش کن بذار دلش خوش باشه

واااااااااااا😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡