۱۴ پاسخ

ومنی که اصلا آروم بودن بچموندیدم و نمیدونم بچه ی آرومم مگه هست ؟اصلا چه جوریه؟

و من در آرزوی بچه آروممم😪🫠

این چیزا طبیعیه همه بچه ها لجبازی دارن .پسر شمام اول راهه

اول لجبازیشه بچه ی من کچلم کرده از عصره بار پنجمه افتادم ب گریه

من چی بگم با ۳تا بچه که یکسره در حال جنگ و دعوا و سرو صدان.پیرم کردن ،هر روز ازدستشون حرص میخورم و کل روز سر دردم.

بچه ها سینوسی هستن گاهی خوب گاهی بد فقط باید بدونیم که اون زمانی که اخلاقشون بد میشه چطور رفتار کنیم که توشون موندگار نشه با صبر تا دوره بد بودنشون بگذره دوباره خوب بشن

دقیقااا میفهممت

عزیزم فقط محبت محبت محبت تا میتونی باهاش آروم حرف بزن بهش محبت زبانی و بغلی و اینا بکن خیلییی موثره برا پسر من که عین پسر شما شده ت حدودی تاثیر داشته من از لجبازی هاش همش عصبی میشدم و سرش غر میزدم ولی چند وقته یه خودم قول دادم فقط بهش توجه کنم گوشی رو گذاشتم کنار وقتی اون بیداره فقط بازی و توجه و حرف زدن و نقاشی و فیلم دیدن و بیرون رفتن دوتایی دیگه تا چهار سالگی اینجوری آن باید باهاشون بسازی گلم

انگار بچه منو توصیف کردی از بس آروم بود یهو عوض شده همش گار میگیره کتک میزنه ما رو چیزی پرت میکنه همش بهانه شیشه شیر میکنه لجبازی میکنه اصلا انگار ب کل عوض شده

قدیم نداشت .الان من هم خیلی خسته میشم گاهی .با این حال که بچه دوم‌
نسل کلا عوض شده

نمیخام ناامیدت کنم اما پس از ۳ سالگی ی دنیای عجیب غریبی منتظر نشسته
پسر من هنوزم عادت های خوبش رو داره اما بگیر نگیر از ویژگی های زیبای ۳ سالگی هم میاد سراغش

بچه های اروم زود حرف میزنن چون بیشتر تمرکز دارن

همه بچه ها همینن من امروز از شدت اذیت و حرص دادنای پسرم تا سر حد سکته رفتم و برگشتم،انتظار داشتم بعد سه سالگی بهتر شه بدترم شده

هنوز شیر میخوره؟

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۳ سالگی
مامانا خیلی خسته ام پسرم بشدت لجباز هست خدا نکنه من یا باباش باهاش با عصبانیت حرف بزنیم یا اینکه دستمون بهش بخوره تا یک ساعت گریه میکنه که چرا اینجوری گفتی یا چرا اینجوری چشماتو واسه من در اوردی وقتی هم به گریه بیفته هیچ جوره نمیتونیم ارومش کنیم بخاطر همین تا الان هر کاری کرده حرف بدی هم که زده بی توجهی کردم امشب دیگه رو ماشینش وایستاده بود هر چی گفتم بشین میفتی گوش نکرد یهو افتاد فقط یک ساعت گریه میکرد چرا من افتادم یک جوری رو مخم بود که اعصابم را خورد کرد زدم در کونش حالا از اون گریه خلاص شد یک ساعت دوباره گریه را شروع کرد چرا منو زدی دیگه واقعا بریدم نمیدونم چکار کنم صبح هر لحظه که من بیدار بشم این بنده خدا با من بیدار مییشه و گریه میکنه تو چرا بیدار شدی بخدا چند صبح که دیگه از ترس این واسه نماز صبح بیدار نمیشم من اگه تا دو ظهر بخوابم این هم میخوابه ولی فقط اخساس کنه که من نیستم کنارش بشدت گریه میکنه تو چرا بیدار شدی اگه دم دمهای ظعر بیدار شیم چیزی نمیگه خسته ام نمیدونم چکار کنم