خانما تروخدا اگه بچه هاتون شیطونن و بقیه بچه ها و میزنن و گوش نمیدن به حرفاتون بیخیال نباشین ، هر بچه ای واسه مادرش عزیزه
حداقل پشت سرش برین بگین نکن ، کارت بده
بخدا اگه طرف ببینه شما بعنوان مادر مسئولیت پذیر هستین درکتون میکنه

دیشب همسایمون از مکه اومده بود دعوتی داشت
یه پسره بود ۵،۶ ساله فک کنم
انقدر بی تربیت و بی صاحاب بود
ینی دلم میخواست یدونه برنم تو گوشش

پسرم و چندتااز بچه داشتن بازی میکردن این هی میومد بازیشون رو خراب میکرد

خدایی من حواسم بود ، چون خودم حساسم یه گوشه ک خلوت بود گفتم فقط اینجا میتونین بازی کنین اونطرف بقیه اذیت میشن
این کله پوکام گفتن باشه و شروع کردن بازی کردن

اون پسره هی میومد بازیشونو خراب میکرد
یلحظه غافل شدم دیدم پسرم گریه‌ش گرفت

نگو اون پسره میاد اینارو اذیت میکنه
فواد (پسرم) میگه نکن عه
پسره میزنه تو دماغش

وای انقدر عصبانی شدم

نیکان (دوستِ پسرم و بقیه بچه ها انقدر ترسیدن
سریع اومدن پیش من
منم خودم اعصابم خرد شد گفتم کی زد چیشد ؟
خانمه رو به روییم گفت اون پسره زده

حالا پسره وحشی انقدر پررو بود
میومد چهار دست و پا ادا سگ درمیاورد اینا میترسیدن
یدونه دستشو سریع محکم گرفتم فشار دادم گفتم چرا زدی ؟
مامانت کو ؟ منو ببر پیش مامانت ببینم
ترسید رفت یه گوشه
حالا مگه فواد اینا بازی میکردن
فواد گفت منو ببر پیش بابا
بردمش سمت مردونه
باز اومد پیش من اون پسره هی میومد میخواست اذیتشون کنه میدید من هستم میرفت


وای دلم میخواست ننه‌شو چاک بزنم
ادم وقتی میبینه بچه‌ش اینجوریه حداقل پشت سرش میره یا میفرستش سمت مردا
من اگه میدیدم مامانش کنارش بود یه عذرخواهی میکرد میگفت بخدا شیطونه نمیتونم کنترلش کنم انقدر حرص نمیخوردم

۱۲ پاسخ

آره من موافقم من دوتا جاری این شکلی عوضی دارم ک اصن از گل نازکتر ب بچه عنشون نمیگن

گشتم ببینم مامانش کیه پیداش نکردم  , یه خانم سن دار بیرون بود بهش گفتم ببخشید اون پسر لباس قرمزه بچه کیه ؟ خندید گفت چطور ؟ گفتم‌پسرمو زده خیلی هم بی ادبه میخوام مادرشو ببینم
گفت نه نمیشناسم .
یه بیشعور هم گفتم رفتم

بعد اخرای مجلس دیدم پسره پیش همین زنه اون ته ته مجلس نشسته
نگو مادربزرگش بود😵‍💫😵‍💫😵‍💫

بعضیا فقط میزان دیگ براشون تربیت مهم نیست ب چشم دیدم ک میگم یه وحشی بار میارن ول میکنن تو جامعه همینا بزرگ میشن هرمکان عمومی اذیت و ازارشون نشون میدن و ملتو اذیت میکنن

حتما این جور بچه ها باید برن پیش مشاور

وای دختر جاری من بچه من هل میده یا دستشو میکشه هیچی هم مامانش نمیگه نهایت اسمشو صدا بزنه اگه یه بزرگتری کسی بگه نکن چیکار میکنه اما من میرم تو اتاق دعواش میکنم تا یکساعت عمل میکنه دوباره همونه شوهرمم میگه رفتارهای زشت اونو یاد نگیره برای همین دو ماه یکبار همو ببینیم من فراریم

بعضی ها کره خر به دنیا میارن 😶 چن شب پیش یکی از هم توله ها پسرمو هل داد توی خیابون
افتاد زمین پسرم کل دهنش پر خون شد
اینقدر خودشو و ننه بی نزاکت شو فحش دادم خدا میدونه

وای من یه پسردایی دارم ۶سالشه فک کنم مامیریم بیرون هربچه ای رومیبینه میزنه درمیره مثلامیرفتیم طرف خونشون مغازه ای جایی یهومیدیم پسرم گریه میکنه مادراونم فقط آروم تذکرمیده هیچی نه تشری نه دادی بعدیسری پسره من رودوچرخه بودداشتیم لباس نگاه میکردیم این یهواوندباسیلی زدتوگوش پسرم یعنی باربیستم بودبخدادیدم مادرش پشتش به ماست همینکه پسرمودستش اومدپایین عین همین سیلیوزدم توگوشش پون چندبارگفتگ نزن ومادرش گفته بودم ولی خیلی بی ادبه وفحش ناموسی اینامیده ولی ازاون به بعددیگه نزده پسرمو

دقیقا عین پسر دوست شوهرم ۱سالو خورده ای از پسرم بزرگ تره و به شدت وحشی و حسوده هرجا میریم اسایش ندارم از دستش خیلی هم بی ادبه فحش میده کارای زشت میکنه دفعه قبل پسرمو زد اینم گریه میکرد رفتم دیدم ۴تا انگشتش رو صورت پسرم بود رفتم جلو مامان باباش گوششو گرفتم پیچ دادم گفتم یه بار دیگه دست به بچه من بزنی اینقدر میزنمت خون بالا بیاری واقعا حرصمو در میاره جلو جمع پسره بی ادب انگشت وسطشو حواله من کرد🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
الانم رفت و امد رو خیلی خیلی کم کردیم جوریه که شاید هر چندماه یه بار هممو ببینیم
هیچی از ارامش و اسایش بچم واجب تر نیس

پسرخاخرشوهرمن اینجوریه متنفررررم ازش خخخ بنده خدا مادرش خیلی حساسه ولی دیگ بزرگ شده نمیتونه تو مجلس پاشه پیش بچش وایسه هرکیو اذیت کرد معذرت بخواد ولی خونش داعم حواسش هست مخصوصا میبینه من هی تذکر میدم بهش اونم میاد تذکر میده بچش اما این بچه ها اصلا حرف نمیفهمن مادرم مونده از دستشون

جاری منم همینجوره بچش پسرمنو میزد هیچی بهش نمبگفت فکرمیکنه فقط بچه اون ارزش داره

سه ماه اینا پسر من اینجوری بود همه رو میزد منو میگی دیونه میشدم منم پسرمو میزدمش یعنی انقد ناراحت میشدم که نگو بعد از طرف انقد معذرت خواهی میکردم یا دوباره زنگ میزدم به مادرش باز کلی معذرت خواهی میکردم الان خداروشکر خیلی بهتر شده خودم باهاش لج نمیکنم خوب شده

خیلی ها اینجوری آن کلا تو مجلسی جایی میرسن بچه رو ول میکنن تو هم مثل من خیلی حواست به بچه اس من اینقدر همه جا مراقب بچه ام که همش نکن نکن دارم باهاش هم خودم کلافه میشم هم بچه نه مثل من خوبه نه مثل اون مادر بیخیال

سوال های مرتبط

مامان هانا ✨ مامان هانا ✨ ۴ سالگی
صبحتون پنکیکی😁🥞 خوبین رفقا چه خبرااا چه میکنید با خونه تکونی؟
دیروز هانارو بردم خانه بازی،هردفه که میریم من پر از استرس میشم واسه اینده این بچه،یعنیی انقدررررررر مظلومه،انقدرررر آرومِ حد نداره واقعا نگرانم
خیلی مظلوم میرفت سمت بچه ها خیلی مودب میگفت سلام من هانا هستم🥺 (میخاست دوست شه باهاشون)
بعد میرفت با یه اسباب بازی بازی کنه یه بچه دیگه مث گرگ میومد میگفت من میخام بازی کنم،هانام خیلی راحت کنار میرفت،اول فقط نگاه کردم ببینم چیکار میکنه دیدم نههههه این بچه تا میره با یچی بازی کنه اون بچه فضولچه هه میومد ازش میگرفت هانام خیلی راحت قبول میکرد میرفت کنار.ااخر هانا رفت پیانو بزنه باز بچه هه اومد گفت پاشو من میخام با این بازی کنم هانا تا اومد پاشه گفتم برو با یچی دیگه بازی کن بازی هانا تموم شد شما بیا با این بازی کن😠
میترسم دوروز دیگه تو مهد یا مدرسه از این بچه ها باشه که بهش زور میگن
یا مثلا یه بچه دیگه جیغ بزنه یا موقع بازی داد بزنه هانا خیلی میترسه و از اون محیط فرار میکنه حتی اگه اون بچه از خودش کوچیک تر باشه
البته اینم بگم ما اطرافمون بچه کوچیک نیست واسه همین هانا خیلی تو جمع بچه ها نبوده و ارتباط نگرفته.
ولی خب نگرانی مادرانه دارم....
مامان گلی مامان گلی ۳ سالگی
تازه میفهمم بچه رو ببری پارک بازی کنه بهش خوش بگذره یعنی چی.....تا چندوقت پیش بچمو اگر می‌بردم پارک یه بچه دیگه حواسش نبود می‌خورد به این یک قشقرقی بپا می‌کرد که چرا خورده بمن،یا میگفت کسی نباید سوار سرسره یا وسیله بازی دیگه ای بشه فقط من باید بازی کنم کلا خسته و کلافم می‌کرد ازبس با همه ناسازگار بود همش باید حواسم می‌بود کسی و نزنه ولی جدیدا خداروشکر خییییلی خوب شده یه بچه هم بزنتش حمله نمیکنه به بچه هه فقط میگه مامان این منو زد....الان با بچه ها دوست میشه کلی بازی میکنه منم کیف میکنم که اون دغدغه هام تموم شد.فقط یه مشکلی دارم با اینکه از 9 ماهگی دائم بردمش پارک و خانه بازی بازم انگار یه هراسی داره از بچه ها....اگر تو سرسره بچه پشت سرش باشه انگار می‌ترسه وا میسه کنار اون رد شه بعد خودش بره اگرم کسی جلوش باشه نزدیک نمیشه میزاره برن بعد میره بهش میگم برو کاری با تو ندارن میگه نه بهم میگن نمیشه تو بری.....یعنی میشه این ترسشم بریزه و تموم شه بره؟