۵ پاسخ

تو بهترین مادری❤️

همش فکر میکردم فقط من اینجوریم🥲🤎 گاهی نگاش میکنم میگم ببخشید ک مادر بدی میشم گاهی
خدا بهمون صبر ایوب بده🙌🏻

❤️❤️❤️

از ته دل حرفهاتو درک میکنم
موفق باشی مامان قهرماننن🥹❤️

عزیزم منم سر شیر نخوردنش وقتی ت. گهواره اس ار عصبانیت چنان گهواره رو تکون میدم سرش ب چوب می‌خوره

امروز چنان تکونش دادم پیشونی و لپش قرمز شده واقعا اعصابم خیلی بهم ریخته

سوال های مرتبط

مامان ♡🍃🦋OMID🦋🍃♡ مامان ♡🍃🦋OMID🦋🍃♡ ۱۱ ماهگی
هفت ماهگیت مباااااارکههه خشکلک مامانش 😘🫶
چقد زود دااااری بزرگ میشی نفس مامانش 😓
انگار دیروز بود ک به دونیا اومدی بعد پنج ساعت درد یهوویی گذاشتنت تو بغلم انگار نه انگار من پنج ساعت درد داشتم همونجا همه آیی دردامو با اومدنی تو فراموش کردم 🥲
و با اومدنی تو زنده گی رو از سر شروع کردم 🍂🥲
با تو یک نفس تازه رو استشمام کردم 😘
تو شدی همه وجودم شدی همه کسم
قبل از تو انگار من اصلا زنده گی نکرده بودم 😓
با اومدنت به من یه زنده گی تازه و پور از خوشحال دادی ...
خدااااااایا شکرت بابت این همه لطفی ک به من دااااری و یه کوچولوی نازی به من هدیه کردی ک من با اومدنش زنده گی رو فهمیدم با اومدنش یاد گرفتم ک یک آدم صبور باشم یاد گرفتم ک در اوجی عصبانیت لبخند بزنم
خداااایا شکرت ک منو لایق مادر بودن ساختی 🥲😘🍂🫶
واقعا هیچ حس در دنیا نمیتونه بهتر از حس مادر بودن باشه ک با گریه هاش گریه کنی😓 با لبخندهاش لبخند بزنی ☺️
به افتخااااااار تمام مادرااان سر زمینم ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
و خداااایا شکرت ک تو رو دارم نفس مامانش 😘 🫶 🥰
مامان گل پسر قند عسل مامان گل پسر قند عسل ۱۴ ماهگی
یه ربع به هشت بیدار شد من باهاش بیدار شدم اول جاشو عوض کردم و صورتش رو شستم، شیرش رو آماده کردم، آوردمش تو پذیرایی شیشه‌اشو دادم دستش و مشغول شیر خوردن شد، رفتم آشپزخونه و ظرفای شسته شده دیشب رو داخل کابینت جابجا کردم، صبحانه خودمو آماده کردم، تلویزیون رو روشن کردم و رادیو آوا مثل هر روز صداش تو خونه پخش میشه، صبحانه خوردم، اتاق خودمون و پسرم رو سریع مرتب کردم، پسرم شیرش رو خورده بود شیشه رو شوت کرده بود اونطرف و به سبک خودش سینه خیز میرفت 🥹🥲، تشک بازی و یه سری اسباب بازی نرم و مطمئن براش آوردم مشغول بازی شد و تِرَک رفیق آرزوهات باش از سیامک عباسی از رادیو آوا پخش شد منم به شدت عاشق این تِرَکَم، پسرمو بغل گرفتم و باهاش رقصیدم و بلند بلند اهنگ رو تکرار کردم، حس شادی و خوشحالی و انرژی که دارم و کاملا میتونم درک کنم که به پسرم هم منتقل میشه، حتما این کارو انجام بدین ....
گذاشتمش تو تشک بازیش براش حريره بادوم آماده کردم بهش دادم بعدش هم یه مقدار آب با فنجون، هر سری که تو آشپزخونه مشغول باشم باهاش بلند بلند صحبت میکنم
چشماشو می‌ماله و نق میزنه چون وقت خوابشه بغلش میکنم به خودم میچسبونمش بوش میکنم میبوسمش، واقعا این حس مادری چیه؟؟ من چند برابر دارم ازش انرژی میدم، بهش شیر خودمو میدم و می‌خوابه، میزارمش تو جاش.
یه لیوان چای و گوشی و استراحت کوتاه