یعنی اعصابم داغونه.درحالت کلی باشوهرم یکم مشکل داریم جدیدا...
الانم رو مبل دراز بود شاهان بلندشد کنارمبل یهو زانوش کشید عقب رفت تو سر بچه اینقد گریع کرد منم بغلش کردم همونطور ک گریع میکرد ادعاداشت ک بچع رو ندیده درصورتی ک الکی میگف...منم برگشتم گفتم مرگ
بعدش ازش عذرخاهی کردم گف این معذرت خاهی فایده نداره و منم ازاین ب بعد مبدونم چطوری باشم
درصورتی ک بارها جلو روم گفته زن صیقه کنم یا این حرفای هوس بازی...

فک‌نکنم پدر دلش بیاد بزنه حواسش نبوده حتما

ما ها سر بچه خیلی باهم دعوت میکنیم در حالی ک کار اشتباهه خواهرم و ذامادمون اینجورن ک اگه یکیشون ب بچه حتی حرف بزنه اون یکی حرف نمیزنه بگه چرا سر بچه داد زدی میگن اینجوری بچه حساب نمی بره آزمون و بعدم می‌دونه اون یکی طرف داریشو می‌کنه پرو تر میشه اجازه هر کاری ب خودش میده و این وسط کلی رابطه ماها خراب میشه وهمیشه این حرکتشون دوست داشتم

بگو بدرک بکن حتمن تو سرشه ک میخاد صیغه کنه وگرنه پشت ه حرفی به چیزی هست گلم خودتو ناراحت نکن

وااای عزیزم منم ی بار خدا ب دخترم رحم کرد چند ثانیه حواسم بهش نبود کالسکه اش افتاد رو سرش کلی ب شوهرم حرف زدم بعد مدتها دخترم از تختش افتاد ثانیه آخر گرفتمش نخورد زمین ولی کلی شدم گریه و ناراحت شدم شوهرم فقط دلداریم داد حتی بغلم کرد تا صبح گفت بچه اس می‌افته فقط بیشتر مواظبش باشم ولی هیچوقت از اینجور حرفا نزده

مگه میشه عمدی پا بکوبه تو سر بچه اخه
مشکل از توئه عزیزم که زیادی حساس شدی

یکم زیادی عصبی شدی منم عصبی میشم از کوره درمیرم شوهرمم دست پیش میگیره بیخیال محل نده خودش خوب میشه

از قصد نزده که

عزیزم من به شخصه اگه خدایی نکرده اتفاقی برا بچم بیوفته و شوهرم حرفی بزنه خیلی بهم برمیخوره بچه خودمه نمیخوام بهش کوچکترین اسیبی برسه ولی اتفاق گاها پیش میاد شوهر شما هم قطعا ندیده وگرنه ازار نداره که به بچه خودش اسیب برسونه

واااا☹️