تجربه من از زایمان سزارین
من خیلی استرس داشتم شما سعی کنید اروم باشید توی اتاق که وارد میشید امپول بی حسی و میزنه که درد نداره سوند هم درد آنچنانی نداره و ترسناک نیست بعد امپول پاهات داغ میشه و دیگه چیزی نمیفهمی تا نی نی و بهت نشون بدن😍 بعدش ک میری تو ریکاوری تنها چیزی ک منو خیلی اذیت کرد سِر بودن پاهام و اینا بود من تو اونجور چیزا طاقتم خیلی کمه خونریزی شدید اصلا نداشتم و خیلی کم بود کم کم دردهام شردع شده بود بازم بستگی ب بدن هر کسی داره مثلا خیلیا اونجا نمیتونستن برای اولین بار راحت راه برن ولی من کم کم با کمک مامانم افتادم و راه رفتم و اونقد سخت ک میگفتن نبود بازم ب بدن هر کسی ربط داره و تا صبح 3 4 سری راه رفتم فرداش دردام یکم بیشتر شد و بخیه ها درد میکردن و تا خونه بیام یکم اذیت شدم ولی خب دردهارو میتونین با شیاف کنترل کنید
پسرمم 37 هفته ختم بارداری شد و ای یو جی ار بود 2200 بدنیا اومده و بخاطر زردیش و کم وزن بودنش در حد چن روز بستری شده و من واقعا ناراحتم و افسردگی گرفتم انگار🤦🏻‍♀️ خدا قسمت همه چشم انتظار بکنه ❤️🦋

۶ پاسخ

عزیزممم خداروشکر که سالمین🥹😍

مبارک باشهههه عزیزم قدمش پر خیر و برکت عمرش با عزت باشه

قدم نو رسیده مبارک
خدا حفظش کنه
من واقعا اذیت شدم ولی برگردم عقب بازم انتخابم سزارینه

قدم نو رسیدتون مبارک باشه عزیزم

انشالله گل پسرت زود تر مرخص میشه😍😍

من فقط از سوند میترسم خداکنه راحت باشه.

قدمش پر خیر وبرکت باشه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان Adrian مامان Adrian ۷ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
37هفته بودم ک باید بخاطر دیابتی ک داشتم هر هفته میرفتم دوبار nst میدادم صبح شنبه با همسرجان رفتیم ک هم بیمارستان رو ببینم هزینه ها رو بپرسم و هم nst بدم. نوار قلب ازم گرفتن و دوتا انقباض کم داشتم ک ب تشخیص دکترم من رو معاینه کردن. (بزرگترین اشتباهم این بود ک اجازه دادم معاینه کنن) همین شد افتادم ب خونریزی. شب خونریزیم شدید شد، باز رفتم نوار قلب گرفتم و معاینه شدم با 4سانت دهانه رحمم بازشده بود. ک گفتن تا صبح زایمان طبیعی میکنی، ولی من میخواستم سزارین اختیاری بشم. با دکتر هماهنگ شد و گفتن تا نیم َساعت دیگه میری اتاق عمل، ب همین سرعت و یهویی، منم کلی گریه ک نمیخواستم زایمان کنم چون هفتم پایین بود. موقع سوند زدن بشدت چندش آور بود. درد نداشت اصلا ولی حس بدی بود. و با بی حسی سزارین شدم. بی حسی اصلا درد نداشت.تا بهم گفتن پاهات بی حس شده و من جواب دادم آره بعد کمتر از چند دقیقه صدای بچم اومد وای خدا چ حس قشنگییییی بود.......
بعدشم حدود یک ربع بخیه زدن. و شکمم رو همونجا فشار دادن ک اصلا نفهمیدم. بعد تو ریکاوری ی نیم ساعت زمان برد ک پاهام حس پیدا کنن. بعدم ک رفتم تو بخش، با پمپ درد، دردام در حد خیلییییی کم حس شد کمتر از پریودی، من زیاد سرم رو تکون ندادم ولی بعدش دو روز سردرد وحشتناک داشتم ولی قابل تحمل ک با نسکافه قهوه خوب شد، اولین راه رفتنم اونطور ک میگفتن سخت و وحشتناک نبود. اذیت شدم ولی اونطور ک میگن نه. موقعی هم ک مرخص شدم تا ی هفته سرم سنگین بود، گوشم گرفته بود و دوروز سردرد داشتم در حد نیم ساعت.
خلاصه بسیار راضی و خرسندم از سزارین....
مامان (😘چال گونه😘) مامان (😘چال گونه😘) ۷ ماهگی
تجربه زایمان

ساعت هفت صبح از خونه حرکت کردیم هشت بیمارستان بودیم رفتیم پذیرش چون روز تعطیل بود رفتیم تریاژ اونجا نامه سزازینمو دادم پذیرش شدم گفتن باید آزمایش بدی جوابش بیاد بعد بری اتاق عمل آزمایش دادم تا جوابش اومد ساعت یازده و نیم شد رفتم اتاق عمل بهم بی حسی زدن یکم طول کشید بی حس شدم بعد شروع کردن موقع فشار شکم یکم درد داشتم اذیت شدم بید گل پسرمو دیدم 🥰🥰😍😍بعدم شروع کردن بخیه زدن بعدم رفتم ریکاوری یکم بعدم رفتم بخش ک ساعت نزدیک دو بعد از ظهر شده بود راستی اینم بگم سوند رو قبل بی حسی زدن ک خیلی اذیت شدم اومدم بخش دردام خیلی زود شروع شد حتی قبل ازبین رفتن بی حسی شیاف دیکلوفناک استفاده کردم بهتر شوم روز اول خیلی اذیت شدم ۱۲ ساعت بعد عمل سوند رو در آوردن ک خیلی درد داشت ولی بعدش راحت شدم پاشدم راه رفتم خیلی بهتر شدم شروع کردم ب خوردن کم کم بهتر شدم ولی بعدش سردرد گرفتم الان ۴۸ ساعته تقریبا زایمان کردم دارم مرخص میشم برم خونه با گل پسرم خیلی خوشحالم امید وارم همتون ب موقع وصحیح سالم زایمان کنید سعی کردم کامل باشه اگه سوالی داشتید در خدمتم
مامان zeinab🩷 مامان zeinab🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۳

مرحله ای که من یخورده اذیت شدم ریکاوری بود منو که بردن کم کم لرزم‌ شروع شد با اینکه سردم نبود میلرزیدم‌ یجور تحمل کردم و کمتر شد بردن بخش و اونجا شیاف گزاشتن برام و دردام قابل تحمل بود
اونجور که بعضیا میگن دردش خیلی سخت بود و اینا و منم با حرف اونا ترسیده بودم
ولی اینم هست بدن با بدن فرق میکنه
تحمل آدما فرق میکنه
ولی اینم هست که خودتو هرچقدر بترسونی واست سخت میگذره
و من ساعت ۸ صبح که اومدم بخش تا ساعت ۳ بعدظهر هیچی نخوردم و بعدش کم کم گفتن مایعات‌ میتونم بخورم
و بعدش اومدن سوند کشیدن که اصن درد نداشت در حد یه گاز مورچه
که بعدش شروع به راه رفتن کردم
راه رفتن اولش برام سخت بود تا وقتی که پاهامو روزمین گزاشتم چند قدم راه رفتم دیگ اوکی شدم😂
حالا خودم نمیخواستم بشینم چون راه رفتنی خیلی بهتر تر میشدم
و خداروشکر کم کم بهتر شدم و فردا صبح مرخص شدم خداروشکر میکنم که برام راحت گذشت زایمانم
ووووو
اینم بگم که بیمارستان حتما شیاف ببرید چون اونا ۶ ساعت یبار میزارن خودتون ۱ ساعت یا ۲ ساعت یبار بزارید خیلی تاثیر داره رو درداتون
امیدوارم همه مامانا به سلامتی زایمان کنن خاطره خوبی براشون بمونه💖
مامان نویان مامان نویان ۲ ماهگی
مامان آریشاه مامان آریشاه روزهای ابتدایی تولد
مامانا سلام
تجربم از زایمان#سزارین
من سه روزه زایمان کردم خداروشکر حالم خوبه درد دارم ولی واقعا زیاد نیست ک نشه تحمل کرد
خب رفتم بیمارستان ساعت ۸ صبح کارامو انجام دادن و آماده اتاق عملم کردن ک شد ساعت ۱۱
بخوام بگم مزخرف ترین کار تو عمل همین گذاشتن سونده
درد نداش ولس حس سوزش بدی داشت ک اونم زود برطرف شد
استرس نداشتم خداروشکر
وقتی رفتم تو اتاق عمل نشستم رو تخت آمپول بی حسی رو تزریق کردن ک واقعا بنظرم اصلا درد نداشت
ب محص اینکه آمپول زدن شاید ۱ دقیقه طول نکشید ک از کمر ب پایین حس داغی داشتم و ب شدت پاهام سنگین شدن
خداروشکر اونقدر دکترم فرز و زرنگ بود ک فک کنم از برش زدن تا دنیا اومدن نی نیم ۵ دیقع طول کشید. نی نیم دنیا اومد و صداشو شنیدم حس فوق‌العاده ای بود بعد اینکه مشغول بخیه بودن یه مامایی اومد و تماس پوستی با نی نیم ایجاد کرد و نی نی رو شیر دادم ‌.وقتی اومدم بخش ب غیر از احساس سنگینی روی پاهام حس دیگه ای نداشتم یکم گیج بودم .
وقتی حسم برگشت کم کم آماده راه رفتن شدم
اولین راه رفتن از بقیع راه رفتنا دردناک تر بود ولی هر چه راه بری بهتر و بهتر میشی
دردام ک شروع شد با شیاف قابل تحمل بود و من از پمپ درد استفاده نکردم
دیگه خلاصه اگ برگردم بازم ممنون سزارین رو انتخاب میکنم چون واقعا راضی بودم حتی از اون چیزی ک فک میکردم خیلی راحت تر بود
حالا ببخشید اگ من کامل توضیح ندادم😂 اگ سوال داشتین بپرسین تا بتونم بیشتر راهنماییتون کنم😂
راستی من تو ۳۸ هفته و ۲ روز زایمان کردم نی نی ۳۸۰۰ وزن و ۵۱ سانت قدش بود😍🥹🧿
و اینم بگم ک سایز شکم هیچ ربطی ب وزن نی نی نداره
حتی وقتی ک رفتم اتاق عمل پرسنل با تعجب میگفتن پس کو شکمت
حتی خود دکترم باورش نمیشد وزن نی نیمو🧿😂
مامان امیر علی مامان امیر علی ۴ ماهگی
پارت دو✌️
بریم از تجربه بگیم:
صبح ۲۰ تیر من رفتم بیمارستان و از قبل نامه داشتم بستری شدم و تا ساعت نهونیم نمی‌کردند اتاق عمل میگفتن تخت خالی نیست نه و نیم رفتم اتاق عمل ک بازم تو سالن انتظار منتظر موندم قبل اینکه برم اتاق عمل بهم سوند وصل کردن من یه کم اذیت شدم بخاطر سوند و از زایمان نمیترسیدم ولی از اذیت شدن سوند گریم گرفته بود بعد دیگ رفتم اتاق عمل و دکتر بیهوشی اومد بالا سرم گفت کمر ب پایین میخوای یا کامل گفتم کامل گفت این امپول میزنم تو سرم احساس سرگیجه میکنی نترس وقتی امپول و زد گف چند سالته گفتم نوزده همون موقع فهمیدم یه گازی پیچید ته گلوم و بعدش دیگ هیچی نفهمیدم
وقتی چشامو باز کردم دیدم تو ریکاوری هستم و دونفری ک کنارم بودن هی ناله میکردن از درد (عمل بینی داشتن)ولی من اصلا دردی نداشتم چون پمپ درد داشتم فقط حس میکردم دلم سبک شده بعد نیم ساعت از ریکاوری آوردن تو بخش منو بعد اومدن بام شیاف هم گذاشتن ولی واقعا دردی حس نمیکردم خیلی خیلی کم بود دیگ امروز ک پمپ درد و برداشتن یه کم دردا رو فهمیدم دردشم اصلا از بخیه نبود فقط مثل حالت نفخ دلم درد میگیره ک یکی شیاف گذاشتم ک خیلی بهتر شدم
مامان عروسک مامان عروسک ۴ ماهگی
تجربه سزارین 1:
صبح بستری شدم، اولش nst گرفتن ازم،بعدش سوند وصل کردن،
بنظر من مسخره ترین قسمت زایمان همین سوند وصل کردن بود!
خودتون رو کاملا شل بگیرید ک اصلا متوجه درد نشید،من درد نداشتم چون خودمو شل گرفتم،فقط بدیش این بود سوزش داشتی،بخصوص تا یک ربع اولش!سوزش و احساس فشار ادرار!!!
بعدش بردنم اتاق عمل! اصلا اونجوری ک فک میکردم ترسناک نبود!چون من خیلی ترسوعم!دکترم سریع اومد صحبت کرد جو اتاق عمل خیلی خوب بود و شوخی میکردن!آمپول بی حسی اصلااااااااا درد نداشت با اینکه چهار بار برام زدن!
بعدش سریع پاهام سوزن سوزن و داغ شد و عمل انجام شد!وقتی نی نی رو میزارن رو صورتت واقعا همه چیو فراموش میکنی!ی صورت نرررم و داغ و کوچولو🥺
بعدش همون موقع شکم رو فشار دادن هیچی حس نکردم!
من لرزش شدیددددد داشتم تا دو ساعت بعد عمل تو ریکاوری!دومین فشار رو توی ریکاوری دادن،دردش افتضاح بود!
سومین فشار رو توی اتاقم دادن ک خیلی کم بود دردش!
بعدش اینکه بنظرم هرچقدم نخواید هزینه کنید،ولی اتاق خصوصی بگیرید،خیلی خوبه،راحت و خوب بدون شر و صدای اضافه!نی نی هم اروم میخوابه بیدار نمیشه با صدای دیگران!
اولین راه رفتن هم اصلاااااااا اذیت نشدم واقعا!فقط یکم نفس کشیدن سخت بود! حتما پمپ درد بگیرید عالیع!
موقعی ک میخواید راه برید اول یکم بشینید رو تخت بعد اروم پاشید ب کمک همراه!
من حتی تنهایی رفتم سرویس و اوکی بودم!
بیمارستانم خصوصی بود و پرستارا همه کارای منو کردن(شیاف،تعویض پوشک و …)اصلا ب همراه نگفتن کاری کنه!
هرچی هم تو ساک واسه خودم برده بودم استفاده نشد و بیمارستان خودش داد.
مامان آوین کوچولو🩷 مامان آوین کوچولو🩷 ۳ ماهگی
مامان ویهان |🤰💙 مامان ویهان |🤰💙 ۲ ماهگی
من امروز ۳ روز میشه که سزارین شدم،درخواستی بود و خودم خواسته بودم ،ولی به نظرم با بدن و روحیات من نساخت ،، من تحمل درد بالایی دارم ولی به شدت ترسو ام …
سزارین هم همه چی از قبل با برنامه ریزی بود، میدونستم قراره صبح برم اول انژوکت بزنم ،بعدش سوند وصل کنم ،بعدش آزمایش اولیه بدم و برم اتاق عمل آمپول بی حسی. و تو کمر بزنم … بعد بیام ریکاوری و…..!
بیشتر از دردش ، این ترسه منو عذاب داد که خودش دردم و چند برابر کرد
.
.
.
خب بگم که سوند گذاشتن درد داشت ولی نه به اندازه ای ک نشه تحمل کرد ، در حد چند دقیقه سوزش، اوایلش هم تا عادی همش حس میکنی ادرار داری و داره میریزه !!
آمپول بی حسی هم فکر کنم درحد چند دقیقه طول میکشه دردش مثل همون آمپول های معمولیه ولی جون یه جای جدید میزنن فکر میکنیم خیلی بیشتر در داره
خب البته اونی ک برای من زد یکم نا بلد بود چندین بار تکرارش کرد تا یهو پاهام لرزید و گرم شد و کم کم حسش و از دست داد!!!
همه چیو حس میکردم قشنگ میفهمیدم الان داره دست میکشه رو شکمم، الان هم داره بتادین میزنه و الانم تیغ زد ولی درد نداشت 😁
۱۰/۱۵ دقیقه طول کشید تا صدای گریه بچه اومد
تو کل اون تایم دستای من بسته بود ولی آنقدر سردم بود فقط میلرزید
حالت تهوع شدید هم داشتم که برام پارچه گذاشتن گفتن با خیال راحت بالا بیار
بچه رو گذاشتن رو سینم وبوسیدمش. کل استرسم یهو ریخت دیگه بیخیال خودم شدم تا بخیه ها رو زد و منو بردن ریکاوری نزدیک ۲ ساعت هم اونجا بودم تا تخت خالی بشه بیام بخش تو بخش هم بعد یک ساعت کم کم بی حسیم پرید و از کمر درد شروع شد و دردم میپیچید تو کل بدنم که شیاف گذاشتن برام و هر دو ساعت تکرارش میکردن …
مامان یار امام زمان مامان یار امام زمان ۵ ماهگی
تجربه زایمان :بعد وارد بخش ک شدم دوباره بعد چند دقیقه اومدن شکم فشار دادن این مرحله واقعا درد داره بعدش تا شب با پمپ دردام قابل کنترل بودن بعد اون اومدن سوند در بیارن دوباره ترس داشتم ک گفت نفس عمیق بکش پاهاتم باز کن اینکار کردم اصلا درد نداشتم گفتن باید بیایی پایین تا راه بری راه رفتن خیلی بد بود من دوقدم برداشتم حالم بد شد بعد دیگ گفت برگرد بخواب رو تخت بعد یک ساعت دوباره امتحان کردم باز حالم بد شد ولی برا بار سوم خوب شد و راحت تر بودم اینم تجربه زایمان من واقعا خدا کمک میکنه من فکر نمیکردم برام اینجوری پیش بره تا میتونین راه برین هر روز بخیه ها بشورین خشک کنید تا عفونت نکن من یه دو روز بخیه هام عفونت کردن اذیت شدم دیگ تا روز ۷ سرپا هستین اومدین خونه شیاف استفاده کنید تا درد نکشین ،کسایی ک شیر دارن تا میتونین با شیر دوش ندوشین ک زخم میشیم اذیت میشن با آب ولرم با دست سینه هاتون خالی کنید اینم تجربه هایی ک من داشتم امیدوارم کاربردی بوده باشه
مامان آریا🤍 مامان آریا🤍 ۲ ماهگی
پارت اول / تجربه من از زایمان طبیعی توی 37 هفته و 6 روز✨
اینو بگم که بدن هر شخص با شخص دیگه ای متفاوته و قرار نیست دقیقا شماهم عین من تجربه کنین و تحمل درد هم توی هر بدن متفاثته😁 صبح پنجشنبه از خواب ک پاشدم حس کردم بین پاهام خیسه پاشدم رفتم بیمارستان تست امینوشور دادم ک منفی شد، بعد از ظهرش طبق معمول رفتم کلاسای ورزشی و برگشتم خونه شب ساعتای 12 و نیم یهو از این پهلو ب اون پهلو شدم ک زیر پام خیس شد، تا از جام بلند شدم ی حجم آب بی رنگ مث جیش بی اختیار ازم ریخت هر تکونی ک میخوردم بازم هی اب میریخت دیگه فهمیدم کیسه آبم نشتی داره رفتم دوش گرفتم وسایلامو برداشتم و باهمسرم رفتیم بیمارستان تا وارد زایشگاه شدم ماماهمراهمو (ماما خصوصیم) دیدم، معاینم کرد بهم گفت هنوز یه سانتی و بله کیسه ابت پاره شده، خلاصه من بستری شدم کم کم درذام خیلی آروم در حد درد پریودی بود قسمت پایین کمرم میگرفت و ول میکرد منم شروع کردم ب ورزش کردن با توپ ک دهانه رحم بیشتر باز بشه، هی شدت دردا بیشتر و فاصلشون کمتر میشد منم سعی میکردم تنفس شکمی انجام بدم(خیلی سخت بود برام درذش واقعا اذیتم میکرد)