۵ پاسخ

موقع زایمان که پیش خواهرم گذاشتم بهش عادت داره شب رفتیم بیمارستان ۶ صبح زایمان کردم تا شبش هم اومدیم خونه....
همون شب که تازه دیده بودش خیییلی براش جالب و جدید بود...مثلا توپش رو میاورد میگفت با هم بازی کنیم...آجربازی هاش رو میاورد میداد دستش....اینو میخوابندیم اونم میومد سرش رو نیگذاشت کنارش بخوابه کلا هرکاری این میکرد اونم میومد میگفت منم همون کار رو بکنم....هرکاری هر خودش میخواست بکنه میاورد به اینم میداد...موتورش رو آورده بود میگفت داداشی رو هم سوار کنیم....خلاصه شب اول همش مواظب بودیم که دستش نره تو چشم این و بلایی سرش نیاد...

عزیزم من خواهرم اینطورین بچه هاش،اولها سخت بود هر چی بزرگتر میشن بهتر میشه
از پسش برمیای

مهم خودتی که خواستی هرکی هم گفت بگوخودم میخاستم که دیگه دخالت نکنن
چندهفته ای؟؟

جاریم بچه هاش شیربه شیر بودن اینقد اذیت شد پسر بزرگش خیلی از همون اول داداش کوچیکشو‌میزد تا الان که کلاس پنجمه هنوز‌میزنه رحم‌نمیکنه بهش

اینقدی ک جاریم اذیت شده ک دیگه میگه بچه نمیارم

پسر من خیلی اذیت میکنه ولی ولی بزرگ بشن هم بازی میشن

سوال های مرتبط