سلام بچها خوبین ..یه سوال..شماهاهم مث من خونواده همسرتون نسبت ب پسرشون بی تفاوت هستن اخه اصلا برا سختیای بچشون نیستن منو دخترم تصادف کردیم بعد چشم و پای بچم مشکل داره ک پاش پلاتین داشت بردم بیمارستان خصوصی عملش کردم ولی یه بار تعارف نکردن بیار بچه رو ببریم دکترچشم..واقعا عذابه برام کلا اینا دوتا داداش ان ..برادرشوهرم کوچیکتر از اقامه کل زندگی پدرشوهرم دستشه ..یه بار نگفتن ببینینم داداشم سختی چیزی کمکی چیزی نمیخاد بخدا سال تا سال خبر بچمو نمیگیرن شوهرم باهام دعوا میکنه چرا میری خونشون منکه میرم خونه بابام اونجاهم یسر میرم بعد تازه مادر شوهرم از چشم من میبینه میگه تو روی پسرم زوری نمیزاری بیاد اینجا ..واقعا اینبار که به کل قیدشونو زدم..با اینکه جنسیت بچه دومم پسر شده هنوز نگفتم شوهرم میگه مگه به خواب ببینن..با اینکه دخترم نوه اولشون هست خیلی هم مظلومه بچم..ولی اونا بخدا از شمر بدترن ..واقعا بیشتر وقتا آقام رو میبینم تو این سختیا ولی اونا حسابشون پروپیمون هست دلم براش میسوزه ولی چندتا دوستاش هستن که کنارشن واقعا غریبه ها خیلی از خودی بهترن...واقعا خیلی دلم گرفته بود..شرمنده همگی💆‍♀️💖

عزیزم واسه منم اصلا زنگ نمیزنن حالم بپرسن

هعییی خواهررر‌.منم مادرشوهرم ازم خوشش نمیومد وراضی ب ازدواج منو و پسرش نبود.وقتی عقد کردیم باورکن یه هزاری خرج نکرد.من و شوهرم توعقدکارکردیم همه چیزمونو اوکی کردیم و عروسی گرفتیم با۱۰۰تابدهی ولی بازم خداروشکر راصیم .الان یجوریی حرف میزنه میگه وای پسرم پام خیلی درد میکنه ایشالله بدهیاتون تموم شد کمک خرج من باشید😑نمیدونم این حجم ازپرویییییی ازکجا اومده .

برا منم همینن نه تنها حمایتش نکردن تازه مادرش الکی بهانه جورکرد چهارپنج ماهه قهرکرده که البته قهرش باشه فداسربچه هام وخودم وشوهرم

همه همینن مال من بچهام سقط شدن ی زنگ نزده بهم که سقط شده مال جاری بزرگمو بچهاشو انقد دوس دارن انقد دورش میگردن
سال ب سال خبر شوهرمو نمیگیرن تصادف کرد زنگ نزدن حالشو بپرسم
بنظرم ب چپت ولشون کن من که کلا پاکشون کردم الان میسوزن ک کاراشونو نمیییبنم خودشونو میخان جز بدن
اهمیت نده ولشون کن

خوش ب حالت همون بهتر ک سردن برای من پدر مو در اوردن از بس آزمون پول کشیدن بی همه چیزا😕

والا دست رو دلم نزار برای منم دقیقا همینن نه مالی پسرشونو حمایت و کمک میکنن نه معنوی هیچ جوره هیچ حمایتی از طرفشون نداریم با اینکه پدر شوهر من به جز خونه ای که خودش میشینه ۴ تا واحد دیگه هم داره اونا رو داده اجاره و پولشونو میخوره ولی یکی شو به پسر خودش نمیده بشینه که آواره خونه مستاجری نباشه تو این ۴/۵ ماهی که فهمیدن حامله م دریغ از یک کیلو میوه که بیاد بزاره خونمون ...هیچی هیچیییییی

والا خواهر منم همسرم بیشتر از برادرش برا خانوادش کار میکنه تابستون برادرش رفت شمال همسرم موند پسته جمع کردم باهاش دعوام شد نفرینش کردم طفلی رفت خدارحم کرد شاخه نخورد تو چشمش سرشو زخم کرد بعد مادرشوهر پدرشوهرم اون برادرشوهرمو و جاریمو بیشتر میبینن جاریمم فامیله باهاشون منم از اون موقع با برادرشوهرم اینا قطع ارتباط کردم خونه مادرشوهرمم هفته ی 2 3 بار میرم در حد نیم ساعت 45 دقه میشینم هنسرم هر روز میره دیگه کلا علاقه ای به رفت و امد ندارم این کاراشونو کنه اونو میخوان

زمین گرده قربونت خدا هم قاضی خوب تو مثل همیشه خوب باش بزار دنیا برای خودت و خانوادت خوب پیش بره واقعا کامل درکت میکنم بعضی اوقات غریبه ها حتی از خانواده خودمون هم لطف و محبتشون بیشتره امیدوارم زندگی به کامت بشه عزیزم بعدشم از همه مهم تر شاد بودن دخترت کنار پدر مادرشه بقیه چیزها خیلی بی اهمیته

عزیزم خدا بزرگه امیدت ب خدا باشه

عزیزم انشاالله خدا برات بخاد بقیه مهم نیستن

اکثرا اینجورین وای خب این خیلی خبه ک تو پشت همسرتی باید نزاری حس کنه تنها هست با اینک خانواده همسرتون اصن پشتش نیستن تازه تو خوبی بعضیا از آقایان نمی‌ خوان باور کنن نصبت ب خانواده بی توجه هست 🙂ولی کار خبی میکنی تو رابطه اتو با هاشون قطع نکن

سلام عزیزم دلتون گرم خدا باشه نه آدما

ولی پدرشوهرم دستش شکست باورکن زدیم ازتهران رفتیم بخدا شوهرم ناراضی بود ک نریم گفتم اگ نریم مامانت داستان درست میکنه