۷ پاسخ

😘 😘 😘 😘 😘

عزیزمممم. این حس کاملا طبیعیه قشنگم. عذاب وجدان نداشته باش و بدون که از یکی دو ماه دیگه همه چی خیلی بهتر میشه

من عاشق بچها بودم و یک ماه بعد عروسی باردار شدم از روز اول انتظار دیدن بچمو داشتم
اما بعد اینکه دنیا اومد ی حسی داشتم ی موجود اضافی ک قرار نیست هیچوقت مثل قبل باشم نمیتونم زندگی کنم یا حتی برم دستشویی .....این با تصور من از بچه دنیاها فرق داشت ....
همش منتظر بودم اون روزای سخت بگذره آخيش ختنه کردیم آخيش واکسن زدیم آخيش و آخيش و ..........
هیچ لذت نبردم و پشیمون شدم دلم یک نوزاد میخواست ک دوسش داشته باشم بوش کنم بوسش کنم
و الان پسرم بزرگ دو سال و نیمشه و پسر کوچیکم دوماهشه و من عاشق هر دوتاشونم و از این روزای تکرار نشدنی لذت میبرم

واقعا درکت میکنم از این موقعیت استفاده کن بعدا بزرگ بشه حسرت این موقعه رو میخوری قربونش منم مثل تو اصلا وقت نمیکردم حموم برم ولی سعی کن شوهرتو دل زده نکنی اونم دل داره

منم اینطوریم بعضی وقتا از خستگیه
منم فک نمیکردم مادر بودن انقدر سخت باشه

حتما همینطوره ولی سعی کن لذتشو ببری که بعدن میخای پشیمون بشی

ای جانم اولین ماهگردش کلیییی مبارک 😍🥰😘

سوال های مرتبط