۲۲ پاسخ

خب تبریک میگم قشنگ نشوندیش سر جاش 🤣🤣

ای کاش یاد بگیرن این جمله رو هی با خودشون تکرار کنن که [به من مربوط نیست]
هیچکس به اندازه یه مادر دلش برای بچش نمیسوزه
همه ی اون کسایی که این حرفا رو میزنن تو مواقع سختی هیچوقت پیشمون نیستن فقط از دور یه چوب گرفتن دستشون دستورات خلیفه صادر میکنن

به حرف بقیه اهمیت نده من قبلا شنیده بودم میگفتن بچه رو مادرش خوب می‌شناسه این روزا واقعا عمیقأ باورش دارم چون من تک تک جزئیات بچمو میدونم و بلدم

کلا انگار دلسوز ترن،بعد پاش بیفته هیچ کدوم کمک حال آدم نیستن

اینجا چقدر دل ها پره... بیخیال حساس نشید فقط خودتون اذیت میشید. من که تا جایی که یادمه تنها کسی که میپرسه هربار شیر چی میدی ماما خانه بهداشته 😂😂

انقدر با این حرفا شون من آزار دارن ولی بعد یه مدت فهمیدم تنها چیزی که مهمه حال خوب من و آرامش بچمه پس خودم زدم به بیخیالی هرکی هرچی گفت سرم تکون دادم کار خودم انجام دادم هیچکس از یه مادر دلسوز تر به بچش نیست هیچکس اندازه یه مادر دوست نداره به بچش شیر بده اما خب گاهی شرایط چیز دیگه رقم میزنه پس نه تو مقصری نه بچت اگه شیر خشک بخوره از بچه های دیگه کمتر میشه اصلا ناراحت نباش

تو فوق العاده ایی کلی داری تلاش میکنی که نقش مادری رو به خوبی ایفا کنی موفق باشی♥️

منم همین مشکل دارم روز اول شیر نداشتم مجبور شدم شیرخشک بدم حالا که شیر دارم سینه ما نمیگیره منم مجبورم شیر خودما داخل پستونک بهش بدم شیرخشک هم میدم. همش همین سوال میپرسن. وقتی بچه سینه نمیگیره نمیتونم که گشنه ای بهش بدم دیشب هم خاله شوهرم و مادربزرگش میکفتن گشنه ایش بده سینه را میگیره گناه داره اشکاش میریزن هر کار میکنم نمیشه

باز مادر شوهر من میگه شیر خشک هم بده بهش😂

بد تر از اینم اونه که هی بگن نمیخوره سینتو ولش کن دیگه نده شیر خشک بده شیرت سیر نمیکنه
یا وقتی میگم الان شیر نمیخواد لجش واسه یه چیز دیگست میگن تو از کجا میدونی د مطمئنی لجش واسه این نیست
یعنی چی از کجا میدونی من مادرشم کلا کنارشم😑

وای منم بدم میاد. مخصوصا اینکه به اجبار شیرخشکی شد بچم. از روز اول یکبار هم نتونست سینم رو بگیره. منم همش یا میدوشم یا شیرخشک میدم. هنوز بعد از ۹۰ روز پیگیرن سینت رو نگرفت؟؟؟ دیگه شیر خشک میخوره فقط؟؟؟؟ ای وااااای. حیییییف.
حیف که واقعا هست من خودم میدونم شیر مادر ارجح‌ه اما چیکار کنم همه کاری کردم. با این سوالا بیشتر ادم رو ناراحت میکنن.

مادر شوهر من سر بچه اولم انقد بالا سر من وزه بازی در اورد ک افسردگی افتضاح گرفتم‌هی میگف فلانی شیر داره دخترای من شیر داشتن تو چرا نداری.تا ۳ روز نذاشت شیر خشک بخریم بعد زردی پسرم رف رو ۲۶
۵ روز بستریش کردن.بعد افسردگیم رو میدید میگف من تاحالا هیج کسو ندیدم مث تو باشه.
اون موقع ها سنم‌کم بود.الان مرد میخام ب من حرف بزنه.
چن بار بهش گفتم مامان ببین من به اینم‌میخام شیرخشک و پستونک بدم ببین اگ خیلی اذیت میشی اون تایم بچه منو نگا نکن

دمت گررررررمممممممم

من اگه خودمم شیر داشته باشم. شیر خشکم کنارش میدم که بچه زود تپلی بشه به بقیه هم مهم نیس هر کی هم بپرسه قطعا جوابشو نمیدم

آفرین دمت گرم که اینجوری جواب دادی
حالا مادرشوهرمن میرفتم دسشویی سشوار اینا باید میزدم ب بخیه هام طول میکشید تا بیام میدیدم بچم کبود از گریه شده بدون اجازه شیرخشک درست کرده بزور داره میریزه دهنش
من میومدم دلم پر میزد میگفتم چیکارش داری بچرو نمیخوره فک میکنی دروغ میگم صدجور خریدیم نمیخوره
بغلش کردم سینمو تاگذاتم دهنش ساکت شد میگف ایش بگیرش وابسته به سینت کردی🙄🙄گفتم ینی چی مگ بچم نباید وابستم باشه
شیرخشکی بشه مانگهش داریم گفتم مگ من مردم
بعد ک شیرم کم شد از چشای شورش هی میگف چقد شیر داری دوماهگی خشک شد شیرم اصلا هرکارکردیم شیرخشکم نخورد هزاربار میگف اخر بچرو میکشی یا هی این بچه میمیره از گشنگی سراخر یبار گفتم خدانکنه دشمناش بمیرن گوشیم قط کردم
همین ادم وقتی یکسال و نیم بچمو از شیر گرفتم میگف خوب شد باعث شدم شیرخشک ندادین وگرنه میخاستین چیکارکنین یکسالو نیم🤯گفتم تو باعث شدی تو هر دری زدی شیرخشکی شه ک
شوهرمم گف خداپدرمادر مادرزنمو بیامرزه اون میگف ندین نمیرسین بگیرین
اتفاقا بچمم لاغر مونده تنوز وزن تولدش عالی بود۳۵۵۰بود تادوماهگیشم شیرم خوب بود انقد گف چقد تپله چقد شیرداری همینجوری میریزه چشمای شورش کار دستم داد غذاکمکی هم شورع کردم بچم همه چی میخورد انقد گف گف چقد میدی چقد میخوره بچم ۸ماهگی دیگ هیچی نخورد الان داخل۵ساله یه پاره استخون
ازش متنفرم متنفر

والا همشون اعصاب خورد کنین

وای فاطمه جان
اگر بدونی دیروز سرشیرخشک نخوردن بچم چی سرمن اومدم
رفته بودم ماشینموبدم نمایندگی سرویس کنه شوهرم نبود بامامانم وداداشم رفتم
آقاشاهان تارسیدیم دم نمایندگی زد زیر گریه وبعدشد جیغ هرکار میکردمم شیشه رونمیگرفت وشیرخشک نمیخورد وسینه خودمومیخاست
ینی من گریه کردم ازدست این بچه دیگه رفتم نشستم رومبل وسط چندتامرد سینمو دراووردم بهش شیردادم البته داداشم جلوم وایستاد ولی اذیت شدم خیلی
ینی میخام بگم بهت ک خیلی خوبه بچه شیرخشکم بخوره
به حرف کسی گوش نده

مادرشوهر منم از الان شروع کرده شیر خودتو بده اخه اصلا بتو چه بچه خودمه بدن خودمه زندگی خودمه بدم یا ندم به هیشکی هیچ ربطی نداره

دایه عزیز تر از مادرن حال ادم بهم میزنن یه سری از ادما متاسفانه اطراف همه هست ماهم داریم من دیگه موندم چجوری جوابشون بدم

افرین خوب گفتی بعد میان هی مشاوره میدن اینو بخور اونو بخور این کار وکن اون کارو کن شیرت میاد نه نا امید نشو هی فشارش بده بدوش میاد نه تو تلاشتو نکردی خوب

اخه به اونااا چههه
انگار اونا به دنیا اوردنش

دقیقا ادما خیلی فضولن

سوال های مرتبط