خدا هیچکسو محتاج نکنه
هیچکسو از پا نندازه
بچم تو دستگاهه بخاطره زردی
بازش کردیم عوضش کنیم خیلی کثیف شده بود چون چندروز بود نشسته بودیم دستشوییش پیشتشو زخم کرده انگاری پوستش پاره شده
شوهرم گفت ببریم پشتشو بشوریم مامانم گفت نه
بعد من پیچیدمش لای پتو ک فقط پشتشو بشورن، مامانم برد شست، صبرنکرد حوله بیارم بپیچیم دور پاش، همونجوری ک بچه رو نصفه تا باسسنش پیچیده بودیم لا حوله شست و خیس خیس بدون اینکه دور پاش چیزی بپیچه و آب تنشو بگیره از تو حموم آورد وسط حال
هرکار کنی دمای خونه از حموم کمتره
بگذریم ک بچه رو پای برهنه با تن خیس اورد و بچه وسط راه جیش کرد و همه جا رو خیس کرد
اورد بچه رو گذاشت وسط حال بچم از سرما میلرزید دست و پاش، سریع چسبوندم به خودم
حالا ازاونموقع عطسه و خس خس میکنه سینش، ابریزش بینی داره، تنش داغه، حس میکنم مثل سرفه خشک صدا میده
حالا اینکارا به کنار، همه رو پرکرده ک باباش گفت بشوریدش ، دیگه نمیگه من لخت و خیس اوردمش
من نمیدونم از دست اینا چیکار کنم😭😭بچمو مریض کردن

۱۲ پاسخ

من تا ۱۰ روزگی مامانم خونمون بود خب .بیچاره خیلی کمکم کرد ولی .
مادرشوهرم اینا پایین خونمونن بودن .خیلی همیشه دخالت میکنن و منم منم دارن . تا حتی سر تشکم با مامانم بحث میکرد ک تشکی ک من درست کردم از تشک تو بهتره و ...من جلو هر کدوم تشک خودشونو زیر بچه مینداختم ک دعوا نشه .
همش دستور خودشونو میدادن
.حتی تو حموم کردن اخر نزدیک بود تو ۱۰ روزگی بچمو بندازن وسط حموم لیز بخوره .
به من نگفتن یهو دیدم بچم تو حموم جیییغ زد .
خلاصه ک رفتن خیالم راحت شد
بعد ۱۰ روز یکم سخت بود خونه داری
اما خیالم راحت بود ک تنها شودم
خیالم راحت شد ک دخالت کمتر شد .
بحث ندارم

بنظرم تنها کاری ک میتونی کنی تنها باشی خیلی بهتره
خودت و بچه هستی کسی نیست گیر بده بگ چیکار میکنی چرا اینجوری شد اونجوری شد

عزیزم چه بی تجربگی کرده. دیگه ده روز گذشته کم کم خودت کاراشو بکن. سخته میدونم ولی خودت بهتر از بقیه هستی‌. من از همون اول خودم همه کاراشو میکردم. مامانم تا دو هفته دیگه مادرشوهرم هم تا ده روز بودند ولی فقط کارای خونه رو می‌کردند. بخیه‌هام اذیت می‌کرد حتی چند روز گذشت مثل روزای اول نمیتونستم راحت بشینم و پاشم از رو تخت شوهرم دستمو می‌گرفت. شما هم اگه شوهرت کمکته بگو کن کم برند دیگه

درک میکنم منم ۶ روزه زاییدم ینی دارم میگم کی روپامیشم فقط ازدست اینو اون کلافم

عزیزم همنم تازه که زایمان کرده بودم اتقدر هر کس یه نظری میداد به شوهرم میگفتم توروخدا دعا کن من خوب شم پاشم خودم کارامو کنم از ده روزگی تنها شدم درسته اوایل سخت بود زیاد به کارام نمیرسیدم ولی بخدا راحت شدم از این چیزا الانم نگران نباش تند تند شیر خودتو بده زود خوب میشه ولی سعی کن زودتر تنها شی اولش تا قلق زندگی بیاد دستت یکم طول میکشه ولی بخدا راحت میشی

مادرخودت

الانم بچه مریض شده
اشکال نداره
اگه دوسداشتی ببر دکتر ولی من بردم دکتر اطفال
فقط سدیم کلرید داد
گفت بریز تند تند دماغشو تمیز کن
با اینکه تند تند بهش شیر بده همین

من یه هفته مادرم پیشم بود گفتم میخام خودم رو پا بمونم بچه ام تو دستگاه بخاطر زردی میزارم با اینکه خیلی کمکم بود ولی خودم از سه روزم بلندشدم با بخیه های سزارین خودم به بچه رسیدگی کردم بنظرم توهم خودت کاراتو کنی بهتره

تنها هستی بهتره بازم خودترمیدونی مادره دلش دخترشو میخاد ولی بازم هرکاری کنی هن قدیمی هستن هم زبونشون نمیچرخه ادمو بلاسنبت خر کنن
یچی میگن بدتر ادم میسوزه
تنها شدی و هستی
ما اینحا هستیم هرسوالی بود و هست جواب میدیم نگران هیچی نباش

عزیزم 😒😒😒

منم ۱۰روز اول مامانم پیشم بود تر زد توحالم دیگ نیومد 😑😑
رفتم خونه پدرشوهرم باز نسبت ب مامانم خوب بود ولی برگشتم خونه خودم راحت بودم

😑😑😑😯😯

سوال های مرتبط

مامان ᴴᵃᵏᵃⁿ🧚ᴰᵉˡᵛᵃⁿ مامان ᴴᵃᵏᵃⁿ🧚ᴰᵉˡᵛᵃⁿ ۴ ماهگی
سلام اومدم تجربه زایمانم رو بهتون بگم
شب عاشورا بود که خونه مادرشوهر بودم داشتم آماده میشدم برم هیات ک یهو درد خیلی بدی گرفتم ک اصلا ولم نمی‌کرد حدود یه نیم ساعت همون‌جوری بودم هی رفتم تو حیاط راه رفتم و اومدم تا ول کرد و فهمیدم عین همیشه درد کاذبه رفتم هیات و شب با مامانم اینا اومدیم شهر خونه اونا بخوابم ولی شوهرم روستا موند.صبح ساعت ۵صبح با حس اینکه دارم ادرار میکنم از خواب پریدم همش تو دلم خدا خدا میکردم ک اشتباه کرده باشم تا پا شدم بشینم ک خودمو چک کنم یهو یه عالمه آب ازم خارج شد ک زیرم خیس خیس شد دیگه با ترس مامانم رو صدا زدم گفتم پاشو بریم بیمارستان با بابام مامانم سوار ماشین شدیم رفتیم بیمارستان شوهرمم زنگ زدم سریع خودشو رسوند چون از روستامون تا شهر فقط ۵دقیقه فاصلس.رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت و من درد خیلی خفیفی داشتم بردنم بلوک رو تخت درازم کردن و بهم یه دستگاهی وصل کرد برا قلب رو تحت نظر داشته باشن اومد دوباره معاینه کرد و چشتون روز بد نبینه گف معاینه تحریکیه یعنی حس کردم قشنگ همه دستش رو داخلم فشار میداد و فقط التماسش میکردم دربیاره رف و من رفته رفته دردام هی شدید میشد این مابین دوبار رفتم دستشویی چون حس میکردم دستشویی دارم دوباره یه معاینه تحریکی شدم و گفتن ۵سانت و بعد اون ب ۵دقبقه نکشید ک بی تاب شدم و دیگه تحمل واقعا سخت بود برام گاز انتونکس بهم میداد ماما همراه ولی بیتاب ترم میکرد و پسش میزدم و داد میزدم اومدن معاینه کردن گفتن سریع ببرینش رو تخت زایمان ک‌ سر بچه همین جلوعه دیگه بردنم اتاق زایمان و با دو تا زور بچه بدنیا اومد و گذاشتن رو شکمم بعدم چک کردن و گفتن بخیه لازم نداری .بعدشم تا نیم ساعت میلرزیدم دوتا پتو روم انداختن بعدش خوب شدم