پارت چهار زایمان طبیعی
روز جمعه که من ۳۹ هفته و ۵ روز میشدم انقباضام اومده بودن توی روز
اما هنوز خیلی خیلی نامنظم
خلااصه
دردا همینجور اومد و من کم کم پیاده روی و ورزش کردم
تا روز یکشنبه صبح
رفتم پیش مامام معاینه و گفت نزدیک چهارسانتی
هنوز تو فار فعال نیفتاده بودم چون دردام نامنظم بودن
گفت اگه بخوای همین الانم بیمارستان بستریت میکنن چون چهل هفته کاملی و با یه معاینه دیگه میرسی به چهارسانت
ولی نمیخواستم زود برم
از طرفی هم خیلی تاکید داشتم از اول بارداریم که پسرم ۸/۲۸ بدنیا بیاد نه بیستوهفتم😂😂😂
دیگه رفتم خونه و دردام هعی شدتشون بیشتر میشد
تا غروب
رفتم دوش گرفتم یه وان کوچیک داریم مامانم توش پتو میشوره😅 نشستم توش آقام موقع انقباضام رو کمرم آب داغ میگرفت
دردام تقریبا منظم شده بود رو هر هفت هشت دقیقه
از حموم که اومدم انقباضام رسید به پنج دقیقه
وقتی دروم میگرفت تند تند نفس عمیق میکشیدم تنها راه کنترلشون همین بود
به حالت سجده میشدم و نفس های خیلی عمیق
بازم هر از گاهی جیغ و دادم میرفت هوا
مادرم دید خیلی گریه میکنم و تحملم کم شده گفت بریم بیمارستان

۸ پاسخ

عزیزم بقیشو گذاشتی منو لایک کن بهونم

من ک همه این دردارو از هشت داشتم آخرش چهل هفته کامل شدم بعد بستری شدم بیشتر از نیم سانت باز نشدم ترشح همچی داشتم😐 آخرشم سز شدم حیف اون همه ورزش پیاده روی 🙂🤣

وای چ کار خوبی کردی زود نرفتی بیمارستان
خببب بعدش چیشد

منم شرایطم همینه ۲ سانت باز شدم اما هیچ دردی ندارم 🤧

وای دختر نگفتی تو خ نه بزایی 😐چ دل گنده ای داری

چقدر طولانی تحمل کردی دختر

بقیشم لطفا الان بذار🤗🫣

عزیزم درخواست میدی❤️

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۵ ماهگی
پارت ۲

خب خلاصه من اون شب رو گذروندم و خوابیدم از فردایی صبح یکشنبه تقریبا دردای خیلی جزئی پریودی داشتم که شروع شده بود
و خب قطع‌و وصل میشد و کاملا قابل تحمل بود شب که شد یکم دردام بیشتر شد جوری که تاصب هر بیست‌ دیقه بیدار میشدم و تند تند باید پهلو به پهلو میشدم دردم بیشتر شده بود ولی خب قابل تحمل بود صبح دوشنبه بیدار شدم و تا ظهر هی دردام داشت شدت پیدا می‌کرد جوری که وقتی می‌گرفت به خودم میپیچیدم یکم و زمانی که قطع میشد نفس راحت میکشیدم دیگه عصری رفتم یکم هرجور بود خوابیدم ولی بخاطر دردام هی بیدار میشدم ساعتای ۵ غروب اینا بود که دیگه دردا هی بیشترو بیشتر میشد
گفتم برم حموم تو لگن آب گرم بشینم دردام اروم‌ شه رفتم یه نیم ساعتی نشستم واقعا تاثیر داشت دردامو اون لحظه تسکین میداد
دیگه ساعت ۷ غروب از حموم اومدم بیرون
یکم گذشت دیدم نه دردام خیلی داره بیشتر میشه به مامانم گفتم اگه دردام قابل تحمل نبود شب بریم بیمارستان
که دیگه هرچی می‌گذشت واقعا برام قابل تحمل نبود و بزور میتونستم راه برم دیگه ساعتای ۸ بود دیدم واقعا نمیتونم بیشتر‌ از این تحمل کنم آماده شدیم بریم بیمارستان
تا رسیدیم بیمارستان ساعت نزدیکای ۹ شب بود
من ۹ شب روز دوشنبه ۲۸ خرداد بخاطر دردام که داشت شدت پیدا می‌کرد رفتم بیمارستان
خب خلاصه رسیدیم من گفتم که درد دارم‌ و اینا گفتن برو معاینه کنیم ببینیم شرایطتت‌ چجوریه




پارت ۱ تو کامنتای تاپیک قبلیه....
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان فاطمه🥰❤️ مامان فاطمه🥰❤️ ۶ ماهگی
تجربه زایمان قسمت ۱
سلام به همگی
من از اول بارداری چون دانشجوام دانشگاه میرفتم تا هفته ۳۸ و ۴ روز هم رفتم دانشگاه و فعالیت و اینا داشتم و خداروشکر اصلا استراحت مطلق هم نشدم
از هفته ۲۹، ۳۰ هم کلاسای ورزش رو شرکت میکردم
از هفته۳۶ هم دکترم گفت پیاده روی رو بیشتر کنم و کپسول گل مغربی رو از هفته ۳۷ یکی بخورم یکی هم شیاف بزارم که کپسول گل مغربی رو از ۳۸ هفته و سه روز شروع کردم
هفته ۳۷ معاینه که شدم ۱ سانت بودم هفته ۳۸ دو سانت شده بودم و هیچ دردی نداشتم فقط بعضی وقتا زیر دلم درد پریودی خیلی خیلی ضعیف میگرفت دکترم گفت از اون روز به بعد دوتا گپسول گل مغربی باهم بزارم هردوبار هم معاینه تحریکی کرد که دردش واقعا زیاد نبود
خلاصه گذشت تا رسید به روز پنجشنبه ۳ خرداد صبح که بیدار شدم ترشخ غلیظ زیادی رو نوار دیدم با عرض معذرت
بازم درد نداشتم ساعت ۱۱ صبح با مامانم رفتیم بازار و پیاده روی داشتیم از همون ۱۱ کمرم خیلی خفیف درد میگرفت و ول میکرد و هر ۵ دقیقه بود
حدودا ساعت ۲و نیم، ۳ ظهر بود که برگشتیم خونه باز درد خیلی خفیف داشتم که هر ۵ دقیقه بود به ماما همراهم اطلاع دادم و یه سری ورزش و دوش اب گرم و دود اسپند و اینا گفت انجام بدم تا زمانی که حدود ساعتای ۶ عصر بود که شدت دردام و طولشون یکم زیاد شد و شد هر سه دقیقه یه بار



بقیه تو کامنتا:
مامان فندوق مامان فندوق ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من ۳۹ هفته و ۶ روز بودم طبق ان تی درد نداشتم رفتم میش دکترم و معاینه تحریکی شدم شبش رفتم پیاده روی دردام کم کم شروع شد از ۱۲ شب تا صبح هی میگرفت ول میکرد از خواب بیدار میشدم بادردا.ساعت ۶ صبح زمان گرفتم دیدم منظم شده هر ۸ دقیقه میگرفت تا ساعت ۱۰ خونه بودم به ماماهمراهم زنگ زدم گف برو بیمارستان.رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت باز شدی باید بستری شی.تاساعت ۱۲ونیم کارا طول کشیدو بستریم کردن ماماهمرامم اومد دردام بیشتر شده بود شدتش.معاینم کرد گفت ۳سانت کامل باز شده.دردام بیشتر میشد امپول فشارم زد تو سرم از ۴ قطره شروع کرد.دردام شدید شد ساعت ۳ونیم ۴ بود ک معاینم کرد گف سر بچه خوب نچرخیده وازنتم تنگه نمیتونی طبیعی زایمان کنی رفت به دکترای شیفت گفت.اونام اومدن معاینه کردن گفت تنگ هست ولی اگ فول ۱۰ سانت بشع بچش بدنیا میاد ریزه.قبول نکردن ک سزارین کنن.من دردام وحشت ناک میشد ورزش کردم روتوپ نشستم دوش اب گرم و ماساژ برام انجام داد.حالم بهتر میشد ولی رو دردام تاثیری نداشتم تا ۸ من از درد کامل مردمو زنده شدم ۷ سانت باز شد دهانه رحمم......
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
مامان آقا کارن🧡 مامان آقا کارن🧡 ۷ ماهگی
تجربه زایمانم پارت 2😀

بعد اون درد دیگ درد اونجوری نداشتم تا اینکه دیروز رفتم کلینیک و مامام قرار شد معاینه تحریکی کنه، که شده بودم 3 سانت و گفت یکمی فقط تحریکی بود و بخاطر وزنم گفت بهتره تا پنجشنبه زایمان کنی نکردی پنجشنبه بیا کلینیک مدام معاینت کنم و ورزش کنی دردت بگیره، بعد از معاینه همونجا ورزش کردم، بعدم با مامانم 1 ساعتی پیاده روی کردمو رفتم خونه دوش آبگرم گرفتم و ورزش کردم دوباره تو خونه، ساعت 7 بود که مامانم اینا افطار کردن و من کم کم دردم می‌گرفت و ول می‌کرد ولی هر 10 دقیقه بود برای همینم دوباره گفتم حتما کاذبه، باز تو خونه پیاده روی کردم دوش گرفتم و ساعت 1 و نیم بود خوابیدم، ولی ساعت 3 که مامانم اینا واسه سحری بیدار شدن منم دردم شدت گرفته بود انگار بیدار شدم یکم نون و ماست خوردم (تنها بهونه ای که میتونستم دردمو قائم کنم گشنگی بود 😅) بعد مامانم گرفت خوابید ولی من نتونستم تا ساعت 5 صبح تحمل کردم، دوش آبگرم گرفتم، ساعت 6 بود دردام هر 3 دقیقه شده بود و شدتش زیاد، دیگ زنگ زدم به مامام که گفت نه هنوز زوده ورزش کن، منم تا 7 صبح تحمل کردم ولی 7 دیگ نکشیدم زنگ زدم گفتم یه معاینه میرم ببینم چند سانتم که مامام گفت نه فکر نکنم تغییر کرده باشی دردتو تو خونه بکشی بهتره، برو بیمارستان معاینه کنن بعد بیا کلینیک پیش خودم ورزش کن وقتش شد بریم بیمارستان، خلاصه ما 7 راه افتادیم به سمت بیمارستان، تو راه دردام کنترلش دستم اومده بود وقتی می‌گرفت کل تنمو شل میکردم قابل تحمل میشد، رفتم زایشگاه گفتم درد دارم و معاینه کرد، یهو سرپرستارو صدا زد گفت بیا کو یه معاینه بکن فکر میکنم فوله 😅 منم انقده تعجب کرده بودم حد نداشت، خلاصه سرپرستارم نگاه کرد و گفت آره 9 سانته، بستریش کن
مامان محمد حیدر مامان محمد حیدر ۴ ماهگی
خب و اما خود زایمان🙂
من شنبه زایمان کردم. هفته قبلش چهارشنبه رفتم معاینه تحریکی و بعد از اون جدی تر کارای زایمانی رو انجام دادم. جمعه صبح یه سری درد گرفت که اول هر یه ربع یبار و نهایتا شد8 دیقه یبار ولی از غروب دوباره کم شد و کلا رفت تا شنبه صبح که اول 10 دقیقه یبار بود و تا عصر که رفتم بیمارستان دیگه شده بود 5 دیقه یبار. حالا از همون جمعه که دردام شروع شد چنتا کار خیلی موثر بود.او اینکه موقع دردا داد و جیغ نزدم و نفس عمیق کشیدم، فوت کردم نفسامو یا آه و ناله کردم ولی جیغ و داد چون به بدن فشار میاره الکی فقط آدمو خسته میکنه. دوش آب گرم و چرخش لگن زیر آب گرم انجام دادم که هم درد رو کم میکنه هم دهانه رحم رو نرم میکنه. قبل از حموم از آبزن استفاده کردم. اینجوریه که گل ختمی و بابونه و تخم کتان رو توی یه قابلمه متوسط جوشوندم و بعد داخل لگن حمام صاف کردم و یکم دیگه آب ریختم که وقتی توی لگن میشینم آب تا لب لگن بیاد. بعد صبر کردم ولرم بشه و نیم ساعت نشستم توش. همین عالی بود واسه نرمی دهانه رحمم. یجوری که همین که رفتم بیمارستان و معاینه شدم گفتن دوسانتی ولی 50 درصد دهانه رحمت نرم شده و خب این عالی بود چون نرمی دهانه خودش به زودتر باز شدنش کمک میکنه.
ادامه پیام بعدی...
اینجا جا نمیشه