رفتم ی نگاهی کردم به یادداشت های گوشیم ،همیشه عادت دارم همه چیز اونجا مینویسم ، دقیقا سال پیش یک آذر من از شهرستان خونه مامان بابام باید برمیگشتم مشهد خونه خودم نوشته بودم که چقدر استرس دارم و اصن نمیدونم با ی بچه سی روزه چطوری باید سر کنم کاراش انجام بدم و حال بدی ک داشتم ، اما گفتم باید برای همسرم ، پسرم ی مامان قوی و ی همسر قوی باشم پس تصمیم گرفتم با حال بدم بجنگم و بگم ک میتونم ، الان پسرم کنارمه میبینم چقد خوب تونستم از پسش بربیام از خیلیا که پیش خونوادشون هستن هم من بهتز پسرمو بزرگ کردم با جسارت که از پس همه چی برمیام ، البته که کمکای همسرمم بی تاثیر نبود ...
خلاصه که خدایا شکرتتتت
بارداری بچه داری زایمان سزارین

واقعا سخت گذشت ب همه مون ولی اینقد سریع دارن بزرگ میشن که اون سختیا اصلا یادمون نمیاد دیگه

آفرین بهت مادر قوی. خدا برات حفظش کنه🥰🥰

ای جان 😍

اره منم پارسال تا سه ماه افسردگی داشتم از طرفی بچم از سینه شیر نمی‌خورد میدوشیدم براش خیلی اذیت شدم همش گریه میکردم خداروشکر گذشت

آره...منم همش امسال و با پارسال مقایسه میکنم من تا دوماه افسردگی گرفته بودم با اینکه مامان بابام پیشمن مادرشوهرم و همسرم بودن ولی خیلی خیلی حالم بد بود اصلا دوست ندارم اون حالم تکرار بشه ولی واقعا پسرم خیلی زود بزرگ داره میشه عکسا و فیلمای بچگیش رو میبینم واقعا چه دورانی بود....خدا بهت قوت بده و بچت سالم باشه و دلتون شاد و لبتون خندون باشه ان شاالله

خدا رو شکر🥹🩷چقدر این یادآوری ها احساس افتخار به آدم میده کاملا درکتون می کنم🩷

وای اره من با وجود اینکه خونوادم نزدیکم بودن ولی کلی فشار و استرس روم بود خداروشکر ک گذشت و بسلامتی بزرگ شدن