سوال های مرتبط

مامان Dorsa|درســــا مامان Dorsa|درســــا ۲ ماهگی
مامانا هنو فرصت نکردم براتون از زایمانم بگم مگه این فسقلی میزاره😂
الان از ترجبم از سزاریان بهتون میگم
پارت اول :اونی ک بتونه طبیعی زایمان کنه و خوش زا باشه من طبیعی رو ترجیح میدم ب سزارین چون واقعااا سزارین خیلی علاعم و عوارض داره
من خودم چون مامانم خوش زا نبود خیلی میگفت درد کشیدم و خودمم واقعاا احساس میکردم طبیعی نمیتونم زایمان کنم میترسیدم چون خیلی از دوروریام میگفتن ک خیلی طبیعی درد داره
و اینکه من در اصل باید طبیعی زایمان میکردم ولی چون نمیتونستم و میترسیدم از دکترم نامه سز گرفتم
و تاریخ اصل زایمانم ۱۳شهریور تا۲۰ شهریور بود ولی اب دور بچم خیلی زیاد بود و دکتر برام به تاریخ رند زد خیلی خوشحال شدم چون تاریخ زایمانم افتاد۱۴۰۳/۶/۶
وقتی اماده شدم برم تپ اتاق عمل فک میکردم همچی ب همین اسونی بود اصلن استرس نداشتم چون بابام هم تو اتاق عمل بود و بهم دلداری میداد ک هیچ ترسی نداره ولی واقعااا بدون هیچ ترس و استرسی. وارد اتاق شدم و ازم سونو هارو خاستن استرسم از اونجایی شروع شد که سرم و ب واژنم زدن وایی خیلی درد ناک بود یه سوزش کم داشت و بلاخره منو اماده کردن ک برم تو اتاق عمل واییی چقدر ترسناک بود اون موقعه همه پرستارا بالاسرم بودن دکتر اینا بلا سرم بود تا اومدم استرس بگیرم دیگ از اون موقعه هیچی یادم نیس بقیشو تو پارت بعد بهتون میگم😙
مامان 💙هامین💙 مامان 💙هامین💙 ۱ ماهگی
#پارت اول تجربه سزارین
سلام خانما اومدم از تجربم از سزارین بگم براتون بعد۱۷روز امروز وقت کردم بیام وتجربمو بگم
من خودم ب شخصه از اون دسته آدمایی بودم که کل ۹ماه ب فکر سزارین بودم وب شدت میترسیدم ولی روزی ک روز سزارینم شد ی آرامش خاص داشتم خیلی آروم بودم و همه اینارو از چشم این میدیدم ک کار خداس این حجم از ریلکس بودن ونترس بودن من وتمام ترسام ب یکباره ریخته شده بود جوری ک من ترسو ک سزارین برام مثل کابوس بود اون روز دوس داشتم اولین نفر برم اتاق عمل و اون روز چیزی ک منو قوی کرده بود شوق دیدن بچم بود ک خیلی حس خوبی بود خیلییی اول از همه صبح ۸صبح رفتم بیمارستان شب قبل عمل رفته بودم زایشگاه و تشکیل پرونده داده بودم وقتی رسیدم بیمارستان بهم لباس دادن انژوکت وصل کردن و ساعت ۹برام سوند وصل کردن سوند برای من یکم دردناک بود چون هم عفونت ادراری داشتم هم ۳ساعت طول کشید که منو بردن اتاق عمل دکترم دیر اومد ولی بازم قابل تحمل بود ساعت ۱۲ صدا زدن رفتم توصف انتظار برای عمل اونجا بعدچن دیقه صدام زدن و وارد اتاق عمل شدم اصلن اتاق عمل ترسناک نبود اصلن روی تخت عمل نشستم گفتن خم شو خم شدم آمپول بی حسیو زدن ک اصلن نفهمیدم نترسین فق تکون نخورین وخودتونو شل بگیرین ادامه پارت بعدی ..
مامان آرین مامان آرین ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱

سلام وقتتون بخیر میخام تجربه زایمانمو بگم ولی اول بگم که ممکنه بدن با بدن فرق داشته باشه و تحمل دردا متفاوت پس از همین الان نترسین از طبیعی یا سزارین
من ۲۱ام طبق پریودم ۴۰ هفتم تموم میشد دو سه روز قبل اون رفتم بیمارستان برا ان اس تی. چون دکترم رفته بود مسافرت و بهم گفته بود تا موعد زایمان هر هفته برم نوار قلب. راجب زمان زایمان هم باهاش حرف نزده بودم اونم نه نامه ای داد نه چیزی پلشد رفت مسافرت و من بلاتکلیف موندم این وسط.منم یه بیمارستانی رو انتخاب کردم ک کلا دکترم باهاش قرارداد نداشت چون میدونستم زمان زایمان من اون اصلا ایران نیست. خلاصه من طبق تجربه جاریم ک گفته بود همون تاریخ ک دکتر میگه دردت میگیره و میری بیمارستان، ب همه گفته بودم ک ۲۱ام موعد زایمانمه. خلاصه ۲۱ام اومد و من دردم اینا نگرف ولی رفتم برا معاینه.

اونجا گفتن ک فقط یه سانت بازی و اگ ورزش و پیاده روی کنی خیلی زود بازتر میشی. مامای بیمارستان بهم گفت برو خونه دردت گرفت میای. من برگشتم خونه ورزشارو خیلی سرسری گرفتم شرایط پیاده روی هم نداشتم واقعیتش. خلاصه منتظر نشستم تا انشاالله دردم شروع بشه نگو ک دست روزگار برام چیز دیگه ای سرشته😄