۱۱ پاسخ

وای وای وای دختر من یساعت پیش داشت شیر میخورد خسته شد مکث کرد نفس نفس میزد مادرشوهرم گفت حالا خیلی شیر میاد دهنت و خندید انقد حرصم در اومد نه بهش نگاه کردم نه محل دادم اخه بگو بتوچه حتما وقتی خوب وزن میگیره شیرم کفایت میکنه دیگه

چقد زندگیت مثل منه.من که جیگرم خون شد بسکه گفتن شیر خشک بده شیرت بدرد نمیخوره. بجه لاغر مونده.دخترم رفلاکس داره مادر شوهرم میگفت شیرت نجسه.خواهر شوهرم هی میگفت چقد کوچیکه بااین هیکل درشتت چه بچه ریزی زاییدی.اخ که دلم میخواست همشون بکشم.اخر یه گردنبند داشتم فروختم با جنگ و دعوا جدا کردم خونمو و الان یک ماهو نیمه دارم نفس راحت میکشم شوهرم اول ناراحت بود برا جدا شدن از خانواده مادرش.ولی الان اونم به ارامش رسیده

این مردا از همه فضول ترن اسم زنا بد در رفته منم هر وقت برم خونشون سرشو تو ... ما میکنه حتما

ببین کاملا حستو درک می کنم چون خودمم عین همین حسا رو داشتم و دارم بخوام‌دونه دونه بگم مثالاشو خیلی زیاد میشه
ولی واقعیت اینه که اونا از رو دلسوزی دارن میگن و شاید هیچوقت به این فکر نکنن که حرفاشون و رفتاراشون چقدر مادرا رو ناراحت می کنه
امیدوارم ما این روزهامونو فراموش نکنیم و تو بچه داری بقیه دخالت نکنیم

ای وای من 😭😭😭😭😭
من ی کم میرم خونشون دیوونه میشه
بمیرم برات چی میکشی تو💔🥺

غصه نخور انشاالا مشکلت حل میشه ،این روزام میگذره زود

خدا نصیب هیچ‌ کسی نکنه که کسی بخواد دخالت کنه تو بچه داریت. منم پدر شوهرم اینقدر بد پسرمو نگه میداره. خدا رو شکر زیاد نمیبینمشون

عزیزم شما بگو باشه ولی بازم کار خودتو بکن به نظر من بی محلی به حرفاشون ادبشون کنه

چیز بدی نمیگن ناراحت نشو نصیحت میکنن بگو باشه هرچی شما میگید در ضمن پدر بزگشه بزار نوشو بغل کنه

الهی حق داری عزیزم.آدم وقای زایمان میکنه نیاز به آرامش روانی داره...اینطوری وقتی صد نفر بالا سر آدم باشن خیلی سخته...
روزارو تقسیم کن برو خونه ی مامانت تا بچه یکم بزرگتر بشه.بذار هر چی میگن بگن بهشون اهمیت نده.فقط به خودت و آینده ی بچت فکر کن که ایشالله همه چی قشنگتر میشه و زندگیت همونی میشه که خودت میخوای.منم برات دعا میکنم ایشالله زودتر خونه بخرید❤

وااااای بچه داری اونم بچه کوچیک و خونواده شوهر ک زندگی کنی میشه جهنم

سوال های مرتبط

مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 ۱۲ ماهگی