۴ پاسخ

وای اپیدورال عالیه وسط اوج دردیهویی هیچ دردی دیگه نداری

زایمان طبیعی هزینه چقدر شد ؟؟ دکترت راضی بودی خوش اخلاقه ؟؟

کجا زایمان کردین ؟ دکترتون کی بود؟

بسلامتی عزیزم بغلش بگیری‌
کدوم بیمارستان بودی؟ و دکترت کی بود؟

سوال های مرتبط

مامان حافظ مامان حافظ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

از هفته سی و چهار شکسته بسته ورزش هارو انجام میدادم و این دو هفته اخر تقریبا روز در میون ورزشا رو میکردم
هر روزم یا شربت خاکشیر میخوردم یا دمنوش تخم شوید
دو روز بود لکه بینیم شروع شده بود
دیگه شب اخر هم رابطه داشتم هم شیاف گل مغربی گذاشتم که نصفه شب ساعت سه و نیم کیسه ابم پاره شد و بعدش دردام شروع شد تقریبا هر پنج شیش دقیقه انقباض داشتم
رفتم بیمارستان چهار و نیم صبح با سه سانت بستری شدم و تا ساعت هفت رسیدم به پنج سانت
دردام خیلی داشت شدید میشد که ماما اومد گفت اگه اپیدورال میخای بزنم الان موقعشه
گفتم وریدی نمیشه بزنین گفت خیلی تاثیر نداره اپیدوراله که هشتاد درصد دردو کم میکنه
اول گفتم نه ولی دیدم دیگه تحمل اون دردای اخرو ندارم گفتم اپیدورال بزنن
دکتر بیهوشی اومد به کمرم زد و دردام شد در حد دردای اولیه
دیگه ماما بهم توپ داد و حدود نیم ساعت با توپ ورزش کردم و دردام هم دوباره شدید شد
اومد معاینه کرد و گفت هشت سانتی یکم دیگه فول میشی
یکم دیگه با توپ ورزش کردم و فول شدم و البته دردای اخرش واقعا شدید بود یه دوز دیگه بهم بی دردی زد و رفتم اتاق عمل ساعت نه و نیمم پسرم با دو سه تا زور شدید خداروشکر به دنیا اومد😍🥰

هم دکترم هم ماما خیلی راضی بودن و میگفتم خیلی خوب بود زایمانت
امیدوارم همه مامانا بچه هاشون به سلامت و راحت بدنیا بیان
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
مامان کارن مامان کارن ۹ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
من رفتم تو اتاق مخصوص خودم و دوتا ماما اومدن که سرکلاژ باز کنن برا باز کردن سرکلاژ اذیت شدم واقعا درد داشت برام و ضعف میکردم
سرکلاژ رو ک باز کردن ۴ سانت شدم و بعدش اومدن کیسه آبم رو پاره کردن بعد پاره کردن کیسه آب دردا منظم و شدت دار شده بود واقعا نمیشد تحمل کنم اونجا درخواست اپیدورال دادم متخصص بیهوشی اومد و اپیدورال زد برام دیگه هیچ دردی حس نمیکردم فقط از روی ان اس تی می‌فهمیدم انقباض دارم با مامای همراهم یسری پوزیشن و ورزش و نقاط فشاری برام انجام داد و خیلی سریع ۷ سانت شدم بعد از اون رفتم توی وان و آب گرم میگرفتم به خودم حس زور زدن داشتم ولی دردی حس نمیکردم حدودا نیم ساعت آب گرم گرفتم بعدش معاینه کردن و فول شده بودم گف موهای بچه دیده میشه دیگه روی تخت بودم متخصص بیهوشی اومد اپیدورال رو تمدید کرد برام دکتر و دوتا ماما دیگ بالاسرم بودن هربار حس زور زدن داشتم میگفتن زور بزنم تو یکی از همین زور زدنا صدای پسرم شنیدم🥺بدنیا اومد واقعا حس خوبی بود من ۴ و نیم بستری شدم و ساعت ۷ و نیم شب زایمان کردم کلا ۳ ساعت طول کشید از برش دادن هیچی متوجه نشدم از بخیه زدن هم همین طور خیلی زایمانم خوب بود

بیمارستان عسکریه رفتم قبلش بیمارستان میلاد و خانواده رفته بودم هیچکدوم به تمیزی و خوبی عسکریه نبودن دیگه همونجارو انتخاب کردم خیلی ام خداییش راضی ام

تجربه زایمان طبیعی
مامان سامیار💙 مامان سامیار💙 ۴ ماهگی
دیگ خیلی دردام عجیب بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل دیوونه ها شده بودم حالم بد بود دوست داشتم بلند شمممم خیلی خراب بودم اومدن معاینه کردن ۳ ونیم سانت بودم ساعت ۱۲ ظهر دیگ دیدن خیلی خرابم اپیدورال زدن برام که هم وقتی دارو وارد کمرم شد خواب عجیبی اومد سراغم در حد یه ربع هن خوابیدم ولی خب گه گاهی هم درد داشتم که دیگ سوزش خیلی خیلی کمی شده بود
بلند شدن به ورزش کردن با ماما همراهم نزدیک یک ساعت ورزش کردم و معاینه شدم شده بودم ۶ سانت ساعت ۲ ظهر و خب باز دردام شروع شده بود و یکم تحمل کردم وقتی باز غیر قابل تحمل بود یه دوری دیگ اپیدورال گرفتم و باز ورزش کردم ولی خی این دفعه دردام سکزشی نبود شدتش کم شده بود فقط ولی تند تند دردم می‌گرفت
دیگ ساعت ۳ونیم معاینه شدم ۹ سانت بودم و سر بچه هم پایین بود و خب به باسنم فشار و زور میومد همش حس دسشویی داشتم و بشدت درد داشتم ولب خب حس میکنم اگر اپیدورال نبود دردام بیشتر بود دیگ با هر توانی که داشتم زور میزدم وقتی سر بچه قشنگ اومد پایین و دیده می‌شد بردنم رو تخت زایمان و خب با دو تا زور ساده پسرم و بغل گرفتم 🥰😍
پارت ۲
مامان فسقلی😍 مامان فسقلی😍 ۵ ماهگی
پارت۳
هریربع میومد و میگفت هنوز درد نداری؟میگفتم نه باوجود سرم فشاری ک بهم زدن
ساعت ۵عصر اومد و گفت دکتر گفته کیسه ابتو بزنم
اومد رو تخت نشست و دستشو برد داخل خیلی درد داشت این ماماهم گفت ورودی واژنت خیلی تنگه و استرس من دوبرابر شد
بسختی تونست کیسه ابمو پاره کنه حجم کمی اب ازم خارج شد و رفته رفته دردام شروع شد تایمشون یک دقیقه استراحت بود و۴۰ثانیه درد
همراهیم حین دردام رسید هرچی میگفتم پس ماما همراهم کو هی میگفتن تو راهه
خیلی بد بود دردام زود زود میرفتم دسشویی و ابگرم میگرفتم رو خودم اولش ارومم میکرد اما از یجایی ببعد دیگه فایده نداشت
چشمام غرق خواب بود
مامائه ک دوباره اومد برای معاینه بهش گفتم من خیلی درد دارم خیلی خوابم میاد بیاین اپیدورال رو بزنین من یکم بخوابم غذام من از دیشب تا الان فقط یه ملاقه سوپ ک خودتون دادین رو خوردم اونجا جونی برام نمیمونه زور بزنماگفتن نه تا۶ثانت نشی نه
معاینم ک کرد گفت ۶سانت شدی گفتم خب پس اپیدورال بزنین گفت سربچت نیومده تو لگن نمیشه بزنیم ولی میرم برات مخدر بیارم
مخدرو زد بهم چشام و ذهنم کلا سنگین و خوابالود شد اما دردام هنوز بود
فقط مخدره گیجم کرده بود اما دردا باقدرت ادامه داشتن
همون حین گیجی مامای همراهم تو ۷سانت ک بودم ساعتا ۶:۳۰،۷اومد توپ اورد گفت هرموقع درد داشت رواین بپربپر کن و هرموقع دردات اروم شد خودتو ب چپ وراست تکون بده
خیلی اوضاع بدی بود اما جیغ وداد نمیکردم و همه انرژیمو گذاشته بودم واسه زور زدن و فقط نفس عمیق میکشیدم
باز اومدن معاینه کردن گفتن ۸سانته ولی هنوسربچه تولگن نیومده
چنتا حرکت ماماهمراهم بهم گفت تو ۸ونیم،۹ سانت بالاخره سربچه اومد تو لگن
دکتر بیهوشی اومد واپیدورال رو ازکمر بهم زد
مامان 🤱معجزه💙 مامان 🤱معجزه💙 ۷ ماهگی
پارت پنجم.
ماماهمراهم اومد معایینه کرد لبخند زد و گفت خیلی خوبه دخترم خیلی عالیه ۵ سانتی بعدش دکتر متخصص اومد و معاینم کردو رفت .دیک کم کم دردهام شدید تر و غیر قابل تحمل تر میشد.ماماهمراهم گفت میخوای دردت کمتر بشه بگم برات اپیدورال بیان بزنن منم گفتم نمیدونم .ولی چند دققیه ای گذشت و وقتی یه انقباض شدیدتر شروع شد گفتم من اپیدورال میخوام نمیتونم تحمل کنم گفت باشه زنگ میزنم برات بیان بزنن زنگ زد اتاق عمل اومدن از کمرم بی حسی زدن بهم گفتن خودتو شل کن منم شونه هامو شل کردم .دردش مثل همون آمپول زدن بود ولی همین که تزریق کرد در عرض چند ثانیه یهوهمه درد هام رفت انگار که من اصلا دردی نداشتم از اول .یکم رو تخت دراز کشیدم پاهام یکم بی حس بودن ولی میتونستم تکون بدم .یکم استراحت کردم وجون گرفتم دوباره معاینه شدم در حد هفت بودم رو توپ نشستم و یکم ورزش کردم اومدم رو تخت معاینه شدم نزدیک نه سانت شده بودم .ماماهمراهم خوشحال بود .دردهام بازم داشت شروع میشد دوباره گفتم برام دارو بزنین اومدن زدن ولی مثل قبل بی حس نشدم آخه نزدیک ده سانت بودم دردها به اوج رسیده بود .