۲۱ پاسخ

من تنبل همینه. به زورم شده بفرستش کار کنه.هیچ وقت پول طلا و... رو بهش نده حرفمو گوش کن وگرنه اماده خور میشه و تا اخر عمر باید خودت کار کنی.پول زعفران ها هم برو بده سکه قایم کن.

امشبم دیدم همسایه امون زعفرون اورده رفتم یه دو کیلو اوردم گفتم جهنم بیکار نباشم شونه هام کمرمم شدید درد میکنه لامصب

تصویر

پناه برخدا... چجور طاقتش میاد بیکاری وقرض و بی پولی رو تحمل میکنه تو این روزگار....

منم این داستان رو داشتم سه سال شوهرم سر کار نرفت یعنی خونه ماشین پس انداز همرو فروخت نشست خورد من هیچی نگفتم الان خدارو شکر دو ساله میره شرکت سر کار حقوقش از ۲۵۰۰شروع شد اما دیگه دید زندگیش داره میپاشه چسبید به کار گوش شیطان کر چسبید به کار

پرده نخر، اول قرض و کرایه خونتو بده، پرده بخری داداشت نمیگه به جا اینکه پرده بخری پول منو میدادی

توکه شوهرت اینجوریه اصلا درامدتو کامل بهش نگو بچه کوچیک داری همیشه مخفی یکم پول نگه دار طلاهاتم بفروشی قرضا رو بدی خیالش راحت میشه دیگه هی کار نمیکنه طلا هاتو نگه دار اصلا بحثشم نکن که چشم‌امیدش به اونا باشه الان اونارو بفروشی بعدش چکار میکنی بعدا دیگه طلاهم نداری دلت قرص باشه من اینارو خاهرانه میگم هممون ایناکارارو کردیم و چشممون به طلا نیفتاد دیگه همش وعده الکی
میخای پرده بگیری از دیوار یه چیز ارزون بگیر پولتو مخفی نگه دار

ای بابا چه شرایط سختی خدا خودش حال دلتو خوب کنه

کدوم شهری

بعد عزیزم هر کی یجور گرفتاره .خودت رو ناراحت نکن خدا کریمه

خدایی خیلی سخته اما انشالله گلم خدا بهت تن سالم برا همیشهههه بده تا از پس کارات بربیای .انشالله که کار و بارتون هم جور بشه

آره ۶ تومن رو بده بزار از استرس خلاص بش .

خدایی سخته...خودش از اینکه اینهمه بیکاره حس بدی نداره؟بره دنبال کار خب...کار اصلی خودش چیه؟

ب شوهرت بگو برا خونه قبلی پول قرض کنی کرایه دوماه این خونه چی ماه بعد چی میدونی اگه چندماه کرایه ندین صاحب خونه بیرونتون میکنه
اگه ماشین دارین بره اسنپ فعلا اگه ندارین حقوق کم بهتر از هیچیه والا

عزیزم شوهر من از برج ۹سال قبل بخاطر مشکلی بیکار شد جم کردیم رفتیم تهران باورکن پدرشوهرم خرجمون میداد خیلی سختی کشیدیم این ی سال دربه دری کشیدم با بچه کوچیک بخدا مریض میشدم دکتر نمیرفتم خیلی روزا پول نون نداشتیم ولی هیچ وقت ن قرض کردیم ن رفتم سرکار من کراتین کارم اگه تهران میرفتم سرکار خیلی درامد داشتم ولی همسرم عادت میکرد نرفتم الان ی ماهه برگشتیم شهرخودش سرکارش ماشین خریدیم باز خداروشکر درس شد

طلا نفروش اصلا حیفه سرمایس

اینطور که نمیشه بزرگترت با بزرگترش صحبت کنه یه حرکت جدی بزن تن به کار بده بترسونش

این کارو نکن عادت میکنه شوهرت

شوهر منم همینه ی پژو داریم انقدر رفته باهاش اسنپ لش شده بخدا میشینیم توش میگی الان از هم وا میره امسال صابخونه گفت باید کرایه بدید ب زور پدر شوهرم خدا خیرش بده گفت ندارن رهن فقط بخدا چشم بزاری رو هم باز تابستون میاد ای خدایا

عزیزم خدا قوت بده بهت خسته نباشی قشنگ خانوم،با همسرت صحبت کن والا کارخونه ها اگه حقوقشون کمه ولی میدونی سر ماه چقد پول میاد ب حسابت زندگیت با برنامه میره جلو،اینطور خیلی سخته شرایط 😢

اصلااااا اینکارارو نکن.حالا کار کروی خواستی این ی بارو بده ولی طلا براش نفروش.تنبل نیشه اونوقت هروقت کم بیاره میاد سراغ طلاتو دست رنجت. پولاتم همه رو نده.دو تومن برای خودت نگه دار و نگو هست

عزیزم ناراحت نباش ..درست میشه...همه همینطور گرفتاریم

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
سلام مامان های عزیز.اومدم با تجربه ی پستونک
اول اینکه من بسیار بسیااار راضی بودم که دخترم پستونک گرفت از همون روز سوم بعد به دنیا اومدن بهش دادم که عادت کنه.و چون بچه ام به شدت کولیکی بود بعد هم دکتر گفت پستونک رو بهش بده که یکم اروم بشه،و پستونک یه جورایی مادر دومش بود،و بعد دکترش گفت حتما از ۲۰ ماهگی تا ۳۰ ماهگی دیگه یواش یواش ازش بگیر،به خاطر فرم دندوناش،خب من چون میرفنم سرکار میخاستم وقتی بگیرم ازش که خودم بیشتر پیشش باشم گذاشتم برا ایام عید نوروز..این چندماهم که داخل اینستا پر بود از این ویدیوویی که پستونک بچه رو بادکنک میبرد که من حس خوبی به این کار نداشتم.اومدم یه دو هفته ای از نظر ذهنی اماده اش کردم با قصه و داستان و حرف زدن و این چیزا،یه روزم بهش گفتم یه مغازه ای هست که اگه بریم پستونکامون رو بهش بدیم به جاش بهمون عدوسکای بزرگ ک خشگل میده ،و دخترم به شدت استقبال کرد،رفتیم ور یه مغازه و به فروشنده قبلش گفتم سه تا پستونکش رو دادیم و دوتا عروسک به انتخاب خودش گرفتیم.خیلییی خوش حال بود،ولی دو شب اول یکم بیتابی کرد،بعدم دیگه خودش میگفت چون من بزرگ شدم پستونگم رو با عروسک عوض کردم
مامان مهدیار مامان مهدیار ۳ سالگی
سلام خانما میشه لطفا نظرتون رو راجب این موضوع پایین بگید؟!🙏🌷

برای تولد سه سالگی مهدیار همسرم میگه آتلیه نبریم و یه جشن مثل هر سال با خانواده هامون بگیریم. جشن هم که خب خودتون در جریان هستید شامل کیک دو طبقه و میوه و ژله و پفک و پفیلا و بادکنک آرایی (خودم انجام میدم) و وسایل و خوراکی های دیگه میشه. ما هم هر سال با خواهر و برادر خودمون میشیم 20 نفر.
حالا من میگم بیا پول هزینه های جشن رو بدیم به آتلیه و مثل هر سال یه عکس مرتب و بی دردسر با تم همون جا روی شاسی از مهدیار بزنیم و کنار عکس های دیگش قرار بدیم ... این طوری هم زحمت جشنی در کار نیست هم یادگاری عکسش میمونه😍.
حالا موندم واقعا چیکار کنم. باباش که میگه مهمانی بگیریم دور هم من میگم این جوری.😕
به نظرتون کدوم کار بهتره؟!🙃
همسرم میگه پس اگه این جوریه همون روز تولدش یه کیک آماده یا شیرینی و بادکنک بخریم یه جشن کوچیک با خاله و مادربزرگاش تو خونه برگزار کنیم چون بچه متوجه میشه و حتما ذوق میکنه.
من که میگم چه کاریه خب یه شهربازی و یه شام بریم بیرون همون کیک هم نخریم 😶


عکس مربوط به تولد دوسالگی مهدیار