سلام شبتون بخیر. من و جاریم با اختلاف ۶ ماه زایمان کردیم . هر دو هم پسر . و پسر اون از پسر کن بزرگتره . از بچگی اروم بود یعنی صدا ازش درنمی اومد . اصلا فک نمیکردی بچه تو خونست . بر عکس پسر من با کولیک و رفلاکس کلی گریه و بیقراری داشت . خونه ی ما از مادرشوهرم یک ساعت و نیم فاصله داره . ما هم ماشین نداریم . ماهی یکبار میریم بخاطر همین پسرم غریبگی میکنه هنوزم و کلی گریه و بیقراری .بچم خیلی اذیت میشه ولی پسر جاریم فقط میخنده و بازی میکنه اونا ماشین دارن هر هفته اونجان هرچند هر هفته هم نرن چون بچه ی آرومیه با همه میجوشه . هر بار که میرم هی ی چی میگن. امروز انقد پسرم گریه کرد که پدر شوهرم میگفت بچت و با جاریت عوض کن تا درست تربیتش کنه . گفتم بابا چ ربطی داره بچه ها فرق دارن چرا پسر بزرگم آروم بود گفت چون اون و نزدیک ما بدنیا اوردی ولی این و نزدیک بابات اینا بزرگ شده .خیلی بهم برخورد. جاریم ی ذوقی میکرد . اعصابم بهم ریخت. پسرم جوونمه برام مهم نیست چی میگن . این که پیشش انرژی منفی میدن عصبیم میکنه

۱۰ پاسخ

نظر من رو بخوای این بار حتی بعد از یک ماه هم نرو خونشون
بذار چند ماه بگذره که بفهمن ناراحت شدی
معذرت میخوام ولی چقدر بیشعورن که راحت همچین حرفی زدن و درک نمیکنن که بچه غریبی میکنه

وااااا این چ مدل حرف زدنه
حق داری ناراحت بشی
قرار نیس همه بچه ها مثل هم باشن

ایندفعه بچتو دو ساعت اگر میتونی بزار خونه مامانت بد برو خونه مادرشوهرت بد که گفتن بچت کجاست بگو دفعه پیش اذیتتون کرد گفتم این دفعه نیارمش تا اذیت نشین

عزيزم ٦ماه فاصله سني كمي نيس
تقريبا١٨ماهشه بچه تو اين سن درد دندون نداره و خيلي اخلاقش بهترميشه با ديگران خيلي بهتر ارتباط ميگيره
مطمين باش پسر تو هم ب سن اون باشه اروم ميشه

ب نظرم حالا حالاها نرو حرفشون خیلی سنگین بوده

میفهمم سخته...ولی بنظرم خوب بهونه ای دستت دادن...مراسماشونو ب بهونه رهام نرو...
بگو اذیت میشه و اذیت میشیم و اذیت میشید😁فعلا شدن رو براشون صرف کن والا...
تامام...
حرف دیگرانم برات مهم نباشه وقتی انقدر شعور ندارن ک بچه ها متفاوتن..ک بچه ی سنی غریبی میکنه...والا...
ب ی ورتم‌نباشه معذرت میخواما....

جات باشم دیگه نمیرم
میگم تربیت منوبچه ام یکیه آخه نزدیکه خونه بابامم
شماکه بچه کوچیک دارین براتون بخنده سرگرم بشین
اینم پسرتون به شوهرت بگو توبرو خونه بابات من نمیام آخه مثل زن داداشت نیستم
که به دل بابات بشینم
پدرشوهرت حرف نفهمی زده
شوهرت هیچی نگفت؟؟؟؟
دیشب بعد7ماه رفتم خونه پدرشوهرم
بحثم شدباهاشون شوهرمم نرفت میدونست بعداین همه وقت دیگه واقعان دارن درحقم خیلی بی احترامی میکنن
دعوت کردن گفتن ببخشید
خواهشان بیایین
درحده 3ساعت نشستم
انگارسال گذشت
دیگه هم محلشون نمی‌ذارم

چ ربطی داره نزدیک خونه مانیستین یعنی چی چ مردمانی پیدامیشن،بامادرشوهرم ویکی ازخواهرشوهرام تویه کوچه ایم خونه هاکنارهم، ولی دخترم هرباری ک میبینشون گریه میکنه ولی برعکس با خواهروبرادرخودم ک دوریم ونیم ساعت راهه هروقت اونامیبینه انقدخوشحالی میکنه براشون

ببخشیدا ولی چقد بیشعور
ینی چی که کنار بابات اینا
هر بچه ای فرق داره اخلاقش

تو این شرایط ک اونا یچی میگن کلاااا سکوت کن . یجوری برخورد کن ک انگار برات مهم نیس چی میگن
جواب ابلهان چیست ؟.
جواب ندی میفهمن نباید هر حرفیو بزنن

سوال های مرتبط