تجربه زایمان طبیعی+سزارین پارت ۶

همون لحظه درد انقاباضام شروع شد کم شدن!!!
من داشتم بال در میووردم
شکمم سفت میشد همچنان گرفتگی داشتم دستگاهم ثبت میکرد اما درد کمتر و کمتر میشد
بیست دقیقه بعد دردام شده بود اندازه دیشب که حتی فکر نمیکردم انقباص باشن انقدر که قابل تحمل بودن! و من خوشحااااال بودما خوشحااال
با این وجود چون هنوزم درد خفیف حس میکردم. دوز دومم بهم زدن و من دیگه رسما هیچ دردی نداشتم!
به قدری اروم شدم که گفتم میشه من یه لحظه استراحت کنم بعد ورزشارو شروع کنیم ؟ ماما همراهم گفت اره حتما
و من فکر‌کنم حدودا نیم ساعتی عمیییییق خوابیدم!😅فکر‌کنین با پنج شیش سانت دهانه رحم باز بتونی بدون درد بخوابی! البته اینم که بدنم کاملا خالی کرده بود بی تاثیر نبود😂همزمان که خواب بودم میدیدم ماماهمراهم داره نقاط فشاری رو روی پاهام ماساژ میده با روغن.
بعد از نیم ساعت بیدارم کردن بشینم روی توپ
و من چون درد نداشتم خیلی راحت ورزش میگردم و خوش اخلاق شده بودم با همه😂قربون صدقشون میرفتم میگفتم این بهترییین تصمیم زندگیم بود.با کلی امید و انگیزه ورزش کردم تا ساعت ۴ و حتی دردای معاینه هم دیگه کم شده بود بخاطر اپیدورال، وقتی معاینه کردن گفتن پنج-شیش سانتی و من خیلی خوشحال بودم همون موقع دکترم دوباره رسید و معاینه کرد خودش.
اما یهو جا خورد
گفت چرا بچه رفته بالا؟من خودم معاینه کردم از دوهفته پیش کاملا پایین بود

۲ پاسخ

ای بابا چقد بد شانسی

عزیزم همون تنگی لگن برات مینوشت از اول سز نمیشدی؟
این همه دردم نمیکشیدی🥺

سوال های مرتبط

مامان کنجد کوچولو مامان کنجد کوچولو ۲ ماهگی
پارت دوم

اولش حالم خوب بود که بخاطر ۴ سانت بودنم گفتن با توپ ورزش کن و بزار دردت بگیره
یکم ورزش کردم خسته شدم رفتم دراز بکشم که یهو انگار یه چیزی تو کمرم خالی شد و یه درد عجیب که هیچوقت نداشتم ساعت ۴ بود که کم کم درد من شروع شد و زدم زیر گریه
اومدن و آمپول فشار بهم زدن تا ساعت ۵ درد هام کم بود
از ۵ عصر خیلی خیلی شدید درد داشتم جوری که حتی صدام در نمیومد‌ هم خجالت می‌کشیدم هم واقعا جون نداشتم تا ۷ عصر درد کشیدم که دیدن من اصلا حالم خوب نیست مامانم رو صدا کردن و اون کمرم رو ماساژ میداد که آروم شم ولی دریغ از به ذره آروم شدن
اومدن معاینه تحرکی کردن که واقعا درد داشتم در حد مرگ حدودا ۲ دقیقه هم طول کشید تا اون موقع چندین بار معاینه عادی کردن خیلی درد نداشت ولی معاینه تحرکی اذیت شدم خیلی

با کلی سختی با توپ ورزش کردم و دوباره ۹ شب معاینه کردن شده بودم ۷ سانت که گفتن یا باید کلی زور بدی یا اینکه تا فردا صبح درد میکشی
من که مرگ رو با چشم دیده بودم گفتم باشه هرجوری شده زور میدم اولش گفتن دراز بکش بهم دوباره آمپول فشار زدن و آن اس تی وصل کردن که من دراز کشیده اصلا نمیتونستم دردو تحمل کنم خودم دستگاه رو‌جدا کردم و اومدم زمین نشستم
کلی زور دادم کلی اذیت کشیدم کلی آمپول درد اذیتم کرد تا ۱ شب که گفتن شدی ۹ و ۱۰ سانت
ولی بالای بیست بار معاینه ام کردن و ۲ باز معاینه تحرکی شدم
۱ و ۱۵ دقیقه رفتم اتاق زایمان که یه لحضع از درد زمین نشستم که گفتن پاشو پاشو کله بچه اومده بیرون
مامان محمدصدرا مامان محمدصدرا ۵ ماهگی
تا ظهر منتظر موندم نه دردی بود نه چیزی ساعت 12 اومدن سرم فشار رو بهم زدن همچنان درد نداشتم ساعت 3 یکم درد های کم شروع شد دیگه بهم توپ دادن و شروع کردم به ورزش با توپ همه چی اوکی بود خودمم با دردام اوکی بودم می‌گرفت ول میکرد همینجوری دردام کم کم بیشتر میشد و مدام معاینه میشدم تا ساعت 7‌که معاینه شدم و گفتن 6 سانت شدم و باز ورزش کنم ورزش کردم زیاد دردام خیلی خیلی شدید شد فاصله هاش خیلی کم و دردش خیلی زیاد اشتباه کردم از بی حسی استفاده نکردم
از ساعت 7 تا ساعت 9 دردام وحشتناک شده بود اما دهانه رحم از 7 سانت بیشتر نمیشد و سر بچه اصلا وارد کانال زایمان نمیشد
انقدر دردهام شدید شده بود از طرفی هم مدام معاینه می کردن میگفتن باز نشده سر پایین نیومده و من ناامید و کم انرژی میشدم
دکترم از ساعت 7ونیم کنارم بود و بخاطر این شرایط من همه استرس گرفته بودن چون دردهای زیاد داشتم اما پیشرفت نداشتم دیگه جون تو بدن نداشتم به دکتر گفتم نمیتونم دارم میمیرم دکتر گفت ده دقیقه صبر کن اگه نشد میبرمت سزارین خیلی زحمت کشیدی حیفه ده دقیقه واقعا دیگه نا نداشتم دکتر معاینه کرد دید که باز تغییر نکردم دیگه زنگ زدن اتاق عمل همه نگران و پر استرس بودن بیمارستان ماشین فرستاد متخصص بیهوشی سریع آوردن چون من وحشتناک درد داشتم همه میدویدن دیگه انقدر دردام زیاد بود که منو بیهوش کردن یهو دیدم یه بچه داره سینمو میخوره و بهم میگن مامانی بلند شو 🥰😍
کامل هوشیار نبودم کم‌و بیش صداها رو می شنیدم
مدام میگفتم بچم سالمه ؟
با همه سختی ها خداروشکر که بچم سالم اومد بغلم و صد حیف که نشد طبیعی زایمان کنم
پمپ درد هم داشتم از زایمان سزارین هم راضی بودم
مامان سامیار💙 مامان سامیار💙 ۴ ماهگی
دیگ خیلی دردام عجیب بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل دیوونه ها شده بودم حالم بد بود دوست داشتم بلند شمممم خیلی خراب بودم اومدن معاینه کردن ۳ ونیم سانت بودم ساعت ۱۲ ظهر دیگ دیدن خیلی خرابم اپیدورال زدن برام که هم وقتی دارو وارد کمرم شد خواب عجیبی اومد سراغم در حد یه ربع هن خوابیدم ولی خب گه گاهی هم درد داشتم که دیگ سوزش خیلی خیلی کمی شده بود
بلند شدن به ورزش کردن با ماما همراهم نزدیک یک ساعت ورزش کردم و معاینه شدم شده بودم ۶ سانت ساعت ۲ ظهر و خب باز دردام شروع شده بود و یکم تحمل کردم وقتی باز غیر قابل تحمل بود یه دوری دیگ اپیدورال گرفتم و باز ورزش کردم ولی خی این دفعه دردام سکزشی نبود شدتش کم شده بود فقط ولی تند تند دردم می‌گرفت
دیگ ساعت ۳ونیم معاینه شدم ۹ سانت بودم و سر بچه هم پایین بود و خب به باسنم فشار و زور میومد همش حس دسشویی داشتم و بشدت درد داشتم ولب خب حس میکنم اگر اپیدورال نبود دردام بیشتر بود دیگ با هر توانی که داشتم زور میزدم وقتی سر بچه قشنگ اومد پایین و دیده می‌شد بردنم رو تخت زایمان و خب با دو تا زور ساده پسرم و بغل گرفتم 🥰😍
پارت ۲
مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان Noora🐥 مامان Noora🐥 ۴ ماهگی
زایمان 1
سلام مامانا
منم بالاخره 30 تیر ماه زایمان کردم و دختر قشنگمو بغل گرفتم
حالا میخوام تجربه زایمانم بگم 29 تیر از صب ترشح خونی داشتم درد هم داشتم ولی با فاصله های زیاد که کم بود از ظهر ترشحاتمم بیشتر شد منم دوش گرفتم و ورزش کردم و پله بالا پایین کردم تا شد شب شب بعد از خوردن شام ساعت حدودای 9 به بعد دردای من اوج گرف به 10 یبار رسید بعد تا نیم ساعت که حاضر بشیم بریم دیدم دردام خیلی دارن بیشتر میشن رسیدیم بیمارستان مهدیه بعد از معاینه و اینا گفتن 2 سانتی ولی بخاطر خونریزی و ترشحات خونی حتما باید بستری بشی چون خطرناک ساعت 1 من بستری شدم رفتم اتاق زایمان
تا 3 خودم درد کشیدم اومدن معاینه کردن همون دو سانت بود
بعد شروع کردن به دادن دارو تا صب ساعت 10 4 دوز دارو گرفتم دردام خیلی شدید بود و فاصله نداشت تا دردام میخواست یکم آروم بشه بازم بهم دارو میدادن ساعت 10 دوباره معاینه شدم با همون 2 سانت بودم ولی از درد دیگه نای حرف زدنم نداشتم... همراهم اومد پیشم وقتی منو دید فهمید که دیگه من حالم واقعا بد و دیگ دارم واقعا میمیرم... من تا ساعت 12 باز همونجور درد کشیدم دیگه آخر دیدم نه باز معاینه شدم و همون دوسانتم و هر چقد التماس میکنم که اگر قرار بود دهانه رحمم حتی یکم باز تر بشه باز می‌شد اصلا نگاه نمیکردن
مامان سوشیان مامان سوشیان ۳ ماهگی
ساعت 8ونیم ماما گفت بریم اتاق زایمان رفتیم و واسم امپول فشار رو زد تو سروم. و دستگاه نوار قلب و انقباض رو واسم گذاشت بعد یک ساعت دستگاه رو چک کرد میگفت درد داری میگفتم ن میگفت دستگاه داره نشون میده ک درد داری گفتم ندارم این لحظه گوشیم دستم بود و داشتم سوره انشقاق میخوندم کم کم بعد چند دقیقه و بالا بردن دوز امپول و سروم دردام شروع شد میتونستم تحمل کنم هر 20دقیقه یک ربع بود کم کم شدن هر 5دقیقه در صورتی ک تو اوج دردام منو معاینه کرد و من یک سانت بودم موقع دردام میگفت معاینه کنم بهتره دهانه رحم تحریک میشه ولی من با معاینه کردن دردام خیلی زیاد میشد و ماما با روغن بادام شیرین کمرم و شکمم ماساژ میداد کشاله رونام و رونام و کف پاهام مرتب ماساژ میداد بعد 3ساعت درد کشیدن من تازه 2سانت شده بودم دکترم اومد و معاینه ام کرد گفت رو به سه سانتی به ماما گفت هر لحظه 6سانت شد خبر بدین بیام ک این زود زایمان میکنه من از 8تا 12ونیم تازه شده بودم 4سانت ولی نمیدونم بخاطر امپول بود دردام وحشتناک بود هر دو دقیقه میگرفت فقط میگفتم مادر کجایی مردم😂😂😂
مامان کیان مامان کیان ۵ ماهگی
پارت ۲
تجربه زایمان (طبیعی)
صبحش بیدار شدم برم خونه مادربزرگم طبق هرروز که تنها نباشم درد نداشتم رفتم صبحونه خوردم که دردام اوج گرفت راستی روز قبل یکم معاینه تحریکی شده بودم به خودم میپیچیدم عرق میکردم ولی قابل تحمل بود به ماما گفتم گفت تایم بگیر هیچ جا نرو دوساعت خونه درد کشیدم تا ساعت ۱۰بعد گفت بیا مطب معاینه شی رفتم گفت ۵سانتی عالیه با شوهرم و ماما تو همون مطب ورزش کردیم و ماساژ های مخصوص که دردام آروم بشه تا به حدی رسید که گریه کردم بعد معاینه کرد گفت ۶سانتی عالیه پاشو بریم رفتیم بیمارستان بستری شدم خیلی سریع بردن رو تخت منو اول نوار قلب گرفتن بعد کیسه ابمو زدن که بعد اون تازه دردام شروع شد ولی بازم برام قابل تحمل بود یکم اذیت داشت که بعد هی آروم میشد داشتم از حال میرفتم چشام بسته بود خوابم میومد گفتم تورو خدا بی دردی گفت باید معاینه شی که من ۸رو به۹بودم ماما هی دستام ماساژ میداد و ورزش میداد باهاش همکاری میکردم منم بعد گفت دراز بکش بچه داره میاد از زور زدن بگم که بهترین بود
مامان رادوین👩🏻‍🍼 مامان رادوین👩🏻‍🍼 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی+سزارین پارت چهار

من کاملا امادگی داده بودم به خودم برای دردای طبیعی... بخاطر همین اصلا داد نمیزدم تکنیک تنفسی انجام میدادم و موقع معاینه با وجود درد زیاد خودمو شل میگرفتم برخورد همه هم باهام خوب بود...
اما واقعا روند طولانی شده بود!!! من از ساعت ۶ صبح درد کشیییییدم تا ۲ و نیم بعد از ظهر!!اما فقط چهارسانت باز شده بود و تاااازه اومده بودم تو فاز فعال!!!
در صورتی که اجازه نداشتم هیچی بخورم حتی اب!وقتی دهنم از ورزشا خشک خشک میشد اجازه میدادن دهنمو تر‌کنم و مدام سرم قندی نمکی میزدن
با اینکه هیچی نمیخوردم ولی ۷/۸ باری بالا اوردم انقدر که دیگه فقط زرداب بود🤦🏻‍♀️اما میگفتن این خیلی خوبه نشونه پیشرفتته.
انقباصا و دردای من ساعت ۲ و نیم تو چهارسانت یک دقیقه به یک دقیقه شده بود و حدودا ۳۰ ثانیه طول میکشید.من انقدر درد کشیده بودم و بدنم بیجون شده بود که بین انقباضام قشنگ میخوابیدم!!!دوباره با شروع انقباص بعدی هوشیار‌میشدم..
همونجا گفتن اپیدورال میخوای گفتم ارهههههه چون واقعا دیگه جون نداشتم.
هم درخواست اپیدورال کردم هم ماما همراه.
به شددددددددددت پبشنهادش مبکنم بهتون جفتشو!!!!!
امیدورال که رسما برای من معجزه بود!! با اینکه به سر انجام هم نرسید برای من اما به نظرم بهترررررین تصمیم ممکن بود برای زایمان طبیعی!
مامان پرواز مامان پرواز ۴ ماهگی
پارت ۳
دیگه تایم گرفتم هر ۴دقیقه یکبار انقباض داشتم تا ساعت ۱۲ صبر کردم چون اصلا فکرش هم نمی کردم این درد زایمان باشه
(آخه همه میگفتن هنوز شکمت خیلی بالایه ،بچه نیومده تو لگن ، ۴۱ هفته پر می کنی و... از این دسته حرف های نا امید کننده )
ساعت ۱ظهر بود رسیدم بیمارستان معاینه ام کردن وگفتن ۳سانت دهانه رحم ات باز شده😳
و منی که اصلا انتظار نداشتم
ازم آن اس تی هم گرفتن اما انقباضی ثبت نشد گفتند برو یه چیز شیرین بخور دوساعت دیگه بیا
دیگه رفتم نهار و آبمیوه خوردم ساعت ۴نیم برگشتم بیمارستان
دوباره معاینه و آن اس تی
این دفعه شده بودم ۵سانت اما دردم همچنان خیلی قابل تحمل بود و تغییری در دفعات انقباضم نداشتم و ماما گفت که سر بچه خیلی اومده پایین
دیگه ماما بیمارستان مهر با دکترم تماس گرفت و بستری شدم حدودا ساعت ۵نیم شده بود با ۵سانت دهانه رحم باز
یک ساعتی دراز کشیده بودم هم چنان انقباض داشتم اما شدید تر و بیشتر
چون اپیدورال می خواستم اومدن برام دوز اول تزریق کردن (ساعت ۶با دهانه رحم ۶سانت )
دیگه واقعا دردی حس نمی کردم شکمم دست می زدم موقع انقباض صفت می شد اما من دردی نداشتم
شیفت ماما عوض شد و ماما جدید اومد بالا سرم که واقعا واسه زایمان خیلی کمکم کرد
بهم ورزش داد و گفت نیم ساعت به حالت سجده ورزش کن بعد نیم ساعت معاینه کرد گفت ۷.۸سانت شدی و منی که باورم نمی شد و از زایمان برای خودم یک غول ساخته بودم به همون ورزش ادامه دادم و هی معاینه می شدم و ضربان قلب بچه چک می شد
دوباره ماما اومد بالا سرم وگفت می خوام کمکت کنم زودتر زایمان کنی و کیسه ابم پاره کرد
احساس ادرار کردن داشتم اما هرچی اصرار کردم نذاشتن برم سرویس و می گفتن این بخاطر پارگی کیسه آب اما واقعا دسشویی داشتم