۱۲ پاسخ

هیچی گفتم من میرم ازمایش بارداری بعد که جواب گرفتم زنگ زدم گفتم مثبته به همین راحتی و خوشمزگی🤣🤣🤣🤣🤣

حدودا 18 هفته بعد انومالی که دیگه خیالم راحت شد گفتم
پشت تلفن همسرم گفت چون خودم خجالت کشیدم 😂

منم خجالت میکشم بگم و نمیدونم چجوری بگم. حتی نمیدونم برا بچه اولم چجوری گفتم😅

یه لباس سایز صفر خریدم با یه پستونک و یه جوراب کوچولو گذاشتم داخل باکس بردم تا داخلشو نگاه کردن فهمیدن و کلی ذوق کردن+شیرینی هم که دیگه فراموش نشه😁

با گل و شیرینی رفتیم
بعدش یه کلیپ آماده گذاشتم روی تی وی از اون متوجه شدن
سورپرایز خیلی خوبی بود

میشه تایپکم جواب بدین):

نه یک زنگ هیچ نگرفتیم حتی شوهره هم یک گل نیاوردش

من که به خانواده شوهرم بچه اول گفتم مادر شوهرم بجای این که خوش حال شه گفت تو اصلا باردار نیستی شکم خودت داری چون دوقلو هم بودن تا اخر زایمان محل ندادم بچه دوم امد خبر دادم تو چرا باردار شدی تو نباید بشی هزار تا حرف زد محل ندادم به مامانم گفتم خوش حال شد گفتم سنو رو باهم بریم رفتیم

من راستش اول نگفتم
مامانم بهم کجایی گفتم میخام پریود بشم دارم نوار بهداشتی میخرم 🤣
بعددرصورتی که رفتم ازمایش بدم بعد عصر مامانم گف میتونی با شوهرت بیاین دنبالم من تو شهر کار دارم من رفتم دنبالش همون لحظه ازمایشگاه زنگ زد گف جواب ازمایشت امادس بیا بگیر

😂خانواده ما ینی مامانامون میدونستن ما دکتر اینا میریم
چون نتیجه نمیگرفتیم سر اون خبر داشتن
دیگه همون روز بیبی چک فهمیدن
بیشتر از من منتظر پریودیم بودن

شوهرم بهشون گف ی جعبه شیرینیم گرف😂🤦🏻‍♀️

خجالت نداره که

سوال های مرتبط

مامان میوه دل مامان میوه دل هفته سی‌ویکم بارداری