۴ پاسخ

واییی اینکه هرچی قبلنا بهت گفتنو یادت میاد منم هستم🥲
میشینم فکر میکنم چرا اینو گفت چرا اونو گفت
کلی تو ذهنم باهاشون بحث میکنم🥲

وای گفتی منم دقیقا اینجوری ام 😑
همش واسه اتفاقات گذشته حرص میخورم و گریه می کنم چرا فلانی این کارو کرد چرا اینطور چرا اونطور در صورتی که قبلاً اصلا اینجوری نبودم
همش افکار منفی دارم .. داشته هام اصلا به چشمم نمیاد ..بهونه گیر شدم حوصله هیچ چیزی و ندارم
می‌شینم برا اتفاقی که هنوز نیفتاده و اصلا معلوم نیست میفته یا نه کلی حرص میخورم و گریه میکنم
مثلا میگم نکنه یکی بیاد خونمون بچمو دور از چشمم ببوسه بچم مریض شه
دلم نمی‌خواد کسی بیاد پیشم بعد از زایمان
همش با همه بحث میکنم تا یکی یه چیزی میگه می پرم بهش و اصلا دست خودم نیست
همون لحظه می فهمم رفتارام عادی نیست ولی خیلی فشار رومه خودم حس میکنم که از درون دارم متلاشی میشم
من چون می ترسیدم این افکار و حالات روی بچه تاثیر بذاره از روانشناس پرسیدم گفت اینا همش عادیه بخاطر هورمون هاست و بعد از زایمان خوب میشه
اما اگه تا ۴ هفته بعد از زایمان خوب نشدی نیاز به پیگیری هست
و اینکه گفت خطرناک نیست برای بچه چون تاثیر هورمون های بارداریه نه هورمون استرس و اینا که توی حالت عادی باعث عصبی شدن میشه
امیدوارم سریع تر بگذره این دوران من که واقعا خسته شدم
هر ماه بارداریم یه چالش متفاوت بود برام

بچهااا کتاب بخونین وقرآن بخونین بازی کنین کتاب صوتی گوش بدین سعی کنین خودتون رو سرگرم کنین. من که همین کارا رو میکنم

تنها نیستی عزیزم منم اینجوری شدم🥲

سوال های مرتبط