مگه روز تولد نباید دلگیر باشه؟
برا من از یکی دوروز قبلش شروع شده 😐
رفتم باشگاه ثبت‌نام کردم که روحیه داغونم بهتر شه ولی حال خوبم فقط همون لحظه اس انگار....
ی غمی داره پیرم می‌کنه
مثل خیلیا دوست داشتم فردا که تولدمه ، بابام زنگ میزد با خنده و بدون مشکلاتی که داره ، عین ی پدر واقعی که از بچگی دوست داشتم داشته باشم و حسرتش به دلم مونده ، می‌گفت میایم پیشت ...
از وقتی خودمو شناختم کار کردم ولی نه مثل خیلیا با علاقه و استعداد خودم
بلکه از رو اجبار که مستقل شم ، کمک خرج خونواده باشم ، اینکه از عرش به فرش برسی رو من با چشم خودم دیدم تو خونواده خودم
در کنارش از فرش به عرش رسیدن خودمم دیدم ولی دوست داشتم فکر و خیال خونوادمو نمی‌کردم ک قشنگ داره پیرم می‌کنه
امان از غم های بی صدا و پنهونی ک نمیتونی و نمیخای راجع بهشون حرف بزنی
ببخشید اگه سرتونو درد آووردم
اینجا بعضاً بهترین جای خالی شدن ما خانوماس 🥲🌼

میفهمم چی میگی نه کاری از دستت بر میاد نه میتونی فراموش کنی مثل اینکه یه چیزی تو گلوته نمیتونی قورت بدی نه میتونی تف کنی
چیکار کنیم به نظرت
میگذره
زندگی باید کرد
اگر بیشتر فکر کنی بدتر میشه
بیشتر حس خوب بده بگو درست میشه بگو همه چیز حل میشه
یه روزایی مثل خودت خیلی حالم بد میشه باور کن من از خوردن چاق نمیشم من غم باد میگیرم

می‌فهمم عزیزم غم داشتن به خاطر خانواده مثل یه پارچ آب سرد تو اوج خوشس روی سرت خالی میشه و همیشه یه بخش از وجودت درگیرشه
برات آرزوی بهترینها رو دارم
تولدت مبارک

منم متنفرم از روز تولدم برام غم انگیز و دلگیره

غم خانواده خیلی سخته بخصوصم برا دختر خانواده
چون دخترا آفریده شدن غصه ی خانوادشونو بخورن😔😔

تولدت پیشاپیش مبارک عزیزم
هممون یه غمی داریم که باهاش سر میکنیم🙂
شکر که همسر خوبی داری

تولدتم مبارک

منم همین حس مزخرف رو دارم ادم احساس پوچی داره اما با مشکلات و درد های دیگه ای ولی مزخرفتر اینکه من از خونه بیرون نمیتونم برم

تولدت مبارک قشنگم‌
کاملا باهات همدردی میکنم چون منم مثل خودتم ولی با فکر کردن بهش و غم و غصه زندگی که میتونیم ازش لذت ببریم و‌هم نابود میکنیم اصلا بهش فکر نکن ببین چی حال دلتو خوب میکنه همون کارو‌ انجام بده تو الان یه خانواده تشکیل دادی با همونا جشن بگیر تولدتو

تولدت مبارک لعیا جان باز خداروشکر که همون شغل رو داری مشغول میشی کمتر فور و خیال میکنی بمونی خونه بدتر افکار مزاحم روانیت میکنن

منم ۲۵ام تولدمه خودشم تولد ۳۰سالگی یعنی ی حال مزخرفی دارم ک نگو متنفرم از هرکس و هرچیزی ک اسم تولدمو میارن

الهی بگردم
لعیا میدونم و درکت میکنم جانم
من کار نکردم اما با هر فشار روحی و روانی ذره ذره آب شدم
مریض شدن بابام تو ۱۵ـ۱۶سالگیم موهامو سفید کردو همراه سفید شدن موهام دلمم انگار پیر شد
هی باجی الله آینده میزی خوش السین انشالله
تولدت کلی مبارک باشه عزیزه دلم
دوست قشنگم با اینکه ندیدمت اما همیشه جای مخصوصی داری تو قلبم
برسی به هر چی دلت میخاد
روزای پررررر از آرامش فکری و جانی برات ارزو دارم😍😍😍

کاملا میفهمت عزیزم هیچوقت شادیات از ته دل نیست انشالله همیشه کنار نهال و همسرت لحظات شادی داشته باشی