بزرگترین عذاب من بعد از زایمانم انداختن این چشم بند برا تیامه 🥺 الهی بمیرم بچم خیلی اذیته بدش میاد

برای هر مادری سخته مخصوصا مامان اولی ها
ولی میگذره

الهی بگردم زودی تموم میشه عزیزم غصه نخور تورو‌خدا

وااای سیاه ترین روزای زندگیم وقتی بود ک میرفتم دخترمو تو دستگاه می‌دیدم
ایشالله زودتر خوب میشه

من دوروز تو بیمارستان بستریش کردم ک اونجا بهش برسن واگر ن توخونه خودم دلم نمیومد

بزا پسرم چه عذابی که نکشیدم سر این زردی و این چشم بند ولی برا دخترم تا حس کردم زرده فوری بردم دکتر و یه جور قرصی داد که سوراخ میکردم یه قطره ازش سه بار در روز بهش دادم فوری خوب شد

عزیزم من ب خرافات اعتقاد ندارم اصلا
ولی پسر من یه کوچولو زردی داشت
یه خانوم قدیمی برا دیدن بچم اومده بود فامیله دور
بهم گفت سیر رو حبه حبه به نخ ببند بزار بالا سر بچه
مثلاً بالای بالشت بچه زردی بچه رو میگیره
من انجام دادم پسرم دو روزه خوب شد

اگه شیر خودتو میخوره گرمی اصلا نخور اصلا
کاسنی بخور خیلی خوبه منم کاسنی جواب داد
بعد تند تند شیر بده

آی خودا ننه جوجوی
من
خداروشکر من بچشم زردی نداشت وگرنه طاقت نداشتم

دختر من انقدر گریه میکرد اما بعد عادت کرد با دستش میکند اما چ کنیم مجبوریم تا خوب بشن خدا سلامتی بده

عزیزم
من پسرم ۵۰ روز زردی داشت ۷شب دستگاه بود

اون کش بالای سرش به ملاجش فشار نمیاره؟

عزیزم میگذره
اکثر ما مامانا این روزا رو گذروندیم

منم برا پسرم مینداختم
میذاشتمش دستگاه بخاطر زردیش

چرا چشم بند؟