۱۵ پاسخ

شوهر من حتی پیش مادر شوهرمم نمیشینه
حتی خواهر شوهرام بعضی وقتا میگن واه واه ماره ها اگ بیای پیشش بشینی نیشت میزنه
کاری میکنه اونا حرص بخورن نه من😂😂

باید میگفتی وای مامانم اینا

وای بلا ب دور 🥴شوهر من همچین کاری کنه پدرش رو عین موش میبندم ب دم سگ😆😆😆😆

پشمام😐

شوهر من از شوهر تو بچه ننه تره من یعنی قشنگ دلم میخواد از دستش سرم بکوبم دیوار

فک کنم تو زیاد حساس شدی
خودتو ب بیخیالی بزن دختر
درکت میکنم منم همیطورم حسودیم میشه

همین الان گفتی من رژیمم فک کنم ۲ کیلو لاغر شدم مرسی🤢🤮

احساساتی شده سخت نگیر

شوهر من کلن بچه ننه ست خسته شدم از دستش میشه تایپک مو بخونی نظر بدی ببینم چکار کنم

وای ک چقدر حرص دراره این چیزارو دیدن…کلا ب جای زن و بچه تنها فکرشون ننه و باباشونن…یعنی ادم دلش میخواد سر ۳تاشون یه بلایی بیاره زجر دیدن همو ببینن..

وا خب مامانشه دیگه انتظار داری بهش محل نذاره
خدایی یه روزی هم خودمون مادرشوهر میشیم
خودمون بچمونو چقدر دوست داریم
چرا باید وقتی ازدواج کردن یک هو سرد بشن و مامانشون رو محل نذار

اييييي 😐😐😂😂😂

کاملا درکت میکنم از منم مامانش چن روزه اومده هی شوهرم فک می‌کنه اون زاییده

😂😂😂😂😂 مردا هر چقد هم سن دار بشن و پیر بشن بچه ننه ان😂😂

خب مگ چی گف😐😂

سوال های مرتبط

مامان ویهان💙 مامان ویهان💙 ۴ ماهگی
دیشب بچم حدود چهار ساعت اینا خاب بود بعد مامانمم اینجا بود مادرشوهرمم اومد بچم بیدار شد همش نغ میزد دستونک دادم تا شیر براش درست کنم ولی مینداخت بیرون گریه میکنم قبلا پسرم 60تا میخورد ولی الان 90تا میخوره داشتم به بچم شیر میدادم که مادرشوهرم برگش گف که این بچه سینش صدا میده نباید شکمش رو سیر کنی تو به بچه زیاد شیر میدی و اینا بعد رو کرد طرف مامانمم که اره این بچه رو همش پوشک میکنه زیاد به بچه شیر میده واسه همین سینه بچه صدا میده منم عصبی شدم گفتم من بچه رو بردم دکتر. دکتر گف چیزی نیس جپن رشد بچت زیاده بخاطر اونه بعد تو میای میگی که اره بخاطر شیره گف خو من چن تا بچه بزرگ کردم میدونم گفتم تو بزرگ کردی بچه هاتو تمام شد رف حالا من میخام بچمو بزرگ کردم هر وقت بخام مای بیبی میکنم هر جقدر شیر بخاد بهش میدم بعد بم گف اصلا درست صحبت کردن با بزرگترت رو بلد نیسی منم گفتم بزرگترم نباید تو هرکاری دخالت کنه بعد برگشت گف باشه من گو... .......... خوردم اینقدر بده بهش که باد کنه😑😑😑😑😑بعد من دیشب میخاستم جریان رو به شوهرم بگم که اینا ده تا دیگه نزارن روش بهش بگن دیگ شوهرم اومد تا شام خورد خابید ولی قبل اینکه بخاد بخابه بهش گفتم میخام باهات حرف بزنم اونم فهمید درمورد مادرشع گف باز چیشد ک من گفتم بعد شام میگم بعد یه ساعت پیش شوهرم زنگ زد که میخاد بام صحبت کنه ولی چون من گیج خاب بودم گف بعد زنگ میزنه کلا ذهنم بهم ریخته میگم نکنه چپه براش تعریف کردن