روزی که دختر رو به دنیا آوردم بعد سزارین که بغلش کردم انگار کل دنیا مال من بود شب تا صبح نخوابیدم فقط بغلش کردم نگاش کردم نشسته بودم . با اینکه سنم کم یود عین این مامانا بودم که چند ساله منتظره .
فکر میکردم اگه بازم بچه بیارم مثل دخترم نمیتونم دوسش داشته باشم . اصلا فکر نمیکردم دومی اینقدر نمک باشه .
تا پسرم اومد شد خود قلبم احساس میکنم دیگه قلب ندارم بچه هام قلب منن .
باورم نمیشه پسرمم انداره دخترم دوس دارم با اینکه یه روزی میگفتن هیچ کس نمیتونه برام مثل دخترم باشه. ولی شد خدارو هزاران بار شکرش .
پسرم یه دلبریایی میکنه که نگم . قبلا فکر میکردم پسر اینقدر جذاب و تو دل برو نمیشه دخترا خیلی جذابن. پسرم خود منه خود قلبم کپ خودمه صورت و گرد و ناز . قربونش بشم .
دخترمم عین خودمه . جون منه تمام منه نفس منه .
به هیچ کس اعتماد نمیکنم دخترم بدم ببره بیرون حتی مامانم میگم ممکنه مثل خودم مراقبش نباشه . هی میگن میگم نه . خودم میبرم .

۳ پاسخ

خدا نگه داره همه کوچولو هارو ..
منم تا قبل دخترم فک میکردم فقط پسرمه که خیلی میخامش و فقط پسر دوست داشتم دیگه از لحضه ای که بچه دومم رو گفتن دختره اینقدر عاشق دختر شدم و مهرش اومد تو وجودم که خدا میدونه فک نمیکردم اینقدر دختر شیرین و دل ربا باشه😍😍😍❤️

خدانگهدارشون باشه گُلم

خدا حفظشون کنه تو خود خود منی توی بچه داری 😍❤

سوال های مرتبط

مامان آدرین مامان آدرین ۵ ماهگی
دیشب پسرم خیلی نق میزد ،ساعت خوابش بود و نمیخوابید ،من بودم و کلی ظرف نشسته و پسرم که گریه میکرد ،شوهرم از خستگی دراز کشیده بود و نگاه میکرد ... میدونم واقعا خسته بود ،آرایشگره و از صبح تا ۸ شب سر‌پا و دست تنهاست تو مغازه. ولی من از دستش شاکی بودم ،توقع داشتم‌بیاد بچه رو بگیره که من به کارمم برسم و هم اینکه خسته نشم از گریه هاش. شوهرم پاش درد میکرد و تنهایی داشتم حرص میخوردم ،خیلیییی عصبی شدم و یه مامان عصبانی بودم که هی غر میزدم که پسرم بخواب ،خسته شدم ،ای بابا و فلان... با پسرم بداخلاقی کردم تا اینکه گفتم بابا لامصب بیا بگیر بچه رو یه کم مغزم آروم‌بشه من از صبح دارم باهاش کلنجار میرم. اومد بچه رو گرفت یه کم اروم‌شدم‌،بعد میگم خب میدونم خسته ای ولی وقتی میبینی دارم عصبی میشم و خسته ام‌بیا بچه رو بگیر چند دیقه کافیه تا اروم‌بشم. حالا ایناش هیچی ، اصلا با همسرم مشکلی ندارم و درکش میکنم و اونم همیشه درک میکنه منو ،فقط نمیدونم چرا دیشب انقدر عصبانی شدم و از اینکه با پسرم بد اخلاقی کردم و هی غر زدم ناراحتم و عذاب وجدان دارم