۱۱ پاسخ

جایزه بهش نمی‌دادید بهتر بود .نه تنبیه نه جایزه .فقط باید باباش آرومش میکرد و باهاش صحبت می‌کرد و معذرت خواهی میکرد

سلام عزیزم خوبی چرا تاپیک نمیزاری . دلم برای ماهیدا تنگ شده

سلام عزیزم چرا یه مدته پیدات نیست
جای خالیت حس میشه دلم تنگ شده برا بچه ها

فاطمه جان خوبی عزیزم؟‌ بچه ها خوبن؟ نیستی چرا؟

قبل خواب مایعات نده ببرش جیش کنه ینی بازم جیش میکنه؟خواهرم این مشکلشو داشت الان خوب شده
بچه رو نزنید روش تاثیر میذاره مخصوصا آریا که بچه فهمیده ای هست عزیزم از عمد ک نمیکنه ناراحت شدم براش

چقد کار همسرت زشت بود بچه چه گناهی داره اون توی خواب فک کرده دستشویی چرا همیچین برخوردی کرد بیشتر استرسی میشه بچه تهش دیش کرد دیگه نمیدونم بخدا با بچه حرف بزن بازی کن تا یادش بره

پسر منم اکثر شبا شب ادراری داره البته هم من هم همسرم تو همین سن همینجوری بودیم
یکی دوبار که مریض بوده حتی طفلی مدفوعشم در رفته ازش خودم باشم چیزی نمیگم ولی همسرم به شدت وسواسیه عصبی میشه

جاری من پسرش ۱ص سالشه از اون اول تا الان هر شب ایزی لایف میبنده چون دسشویی میکنه هر شب .بهش میگیم ببر دکتر تنبلیش میاد میگه بالاخره میفهمه .هنوزم ک هنوزه درست نشده ولی دکتر یبار برد یه قطره داده بود میگفت دوسال تمام بده بهش دسشویی نمیکنه اونم تنبلیش اومد نداد

خب فعلا ایزیلایف کن ببرش دکتر تا دارو بده بهش برای شب ادراریش

عزیزم شبا چن بار بیدارش کن ببرش دستشویی تا عادت کنه شب بهش مایعات نده ولی در کل همسرتو ببر مشاوره حالا با تهدید یا هرچیز دیگه اصلا بگو برا تربیت بچه ها بریم کتک برا حیوونه نه ادم الان که حیوونم کتک نمیزنن

باز خدارشکر فهمید کارش اشتباهه

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۱۴ ماهگی
پارسال این موقع ساعت 2 بعداظهر همسرم بهم پیام داد بریم بازار منم بهش گفتم باشه بعد ی دقیقه در جواب پیامم کیسه آبم پاره شد فک کردم ترشح دارم باز دوباره آب ریخت منم ب گریه افتادم گفتم مامان کیسه آبم پاره شد مامانم گفت ناراحت نشو هیچی نیس سریع ب همسرم زنگ زدم رفتیم بیمارستان اخه من هنوز ۳۵ هفته بودم خیلی ترسیدم پرستار گفت باید معاینه بشی نزاشتم انقد استرس داشتم اونم عصبانی شد گفت نمیزاره یکی دیگه منو معاینه کرد با بدبختی گذاشتم گفت هنوز ی سانت بازی برو بالا آمپول فشار میدیم بچه بیاری خلاصه من فقط گریه میکردم من تا اون شب فقط آب خارج میشد ازم با خون یهو نصفه شب ضربان قلب پسرم افت کرد پرستار ترسید گفت این دکتر کی میاد دوبار ضربان قلب پسرم افت کرد منم فقط گریه میکردم تا بالاخره صبح روز بعدش ساعت ۸ گفتن برو اتاق عمل اورژانسی باید عمل بشی ومن از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم چون از طبیعی میترسیدم خلاصه نگرانی خونواده هامون و خودم ک اون شب هیچکس نخوابید پسرم ساعت ۸ صبح بدنیا اومد تو این ی سالی ک گذشت خیلی چالش خیلی استرس داشتم ولی خداروشکر بابت وجودم پسرم تولد پسرم مبارک باشه😘😘😘