این موقع شب حرفای ترسناک 😫برید بگیرین بخوابین👻👻👻
یه سری هم رفتم خونه دوستم تاسوعا بود مجرد بودم سلام دادم نشستم مامانش گفت ببین زهرا کجاست آماده شده طبقه اول بودن خم شدم از پله تو آینه یه نفرو دیدم با موهای ژولیده و زشت ینی انگار دوستمو دیدم اومدم به مامانش گفتم زهرا داره آماده میشه
یهو دوستم از دسشویی طبقه اول اومد بیرون😨😨 از ترس موهای تنم سیخ شد
رفته بودیم روستای مادرشوهرمینا
با خواهرشوهرم و شوهر رفتیم بیرون روستا عکس بندازیم برگشتنی هوا داشت تاریک میشد شوهرمم دمپایی پاش بود ولی من یکیو کنار پام دیدم ک از کتونی شوهرم پوشیده😰از ترس جیغ کشیدم😨
ن عزیزم تا حالا اتفاق خاصی نیوفتاده
الان دارم با یه جن از فسای شیراز حرف میزنم بابا برو بخواب این وقت شب بیکاریا 😂😂
خودت تجربه داری تعریف کن عزیزم بشنویم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.