شاید کسی را نداشته بچشا بگیره براش هیچ ادمی از مادر برا بچه دلسوز تر نیس جای ایشون نبودید قضاوتش نکنید
وای نگو اینجوری
من زمستون رفته بودم دفاع پایان نامم تبریز بعد روز آخر برای اینکه بتونم سوغاتی بگیرم رفتم بازار اول که رفتم هوا آفتابی بود بعد یهو برف شروع شد راهمم تا هتل دور بود و پیاده اومده بودم تا بازار که همون اول بازار بچم خواب رفت برف هم میومد دستم داشت میشکست نشستم روی نیمکت که استراحت کنم برگردم هتل هر کی رد میشد بهم میگفت بچت یخ میکنه چرا اومدی و فلان واقعا گریم گرفت که چرا کسی درکم نمیکنه که منم آدمم خسته میشه دستم بچمم لباس گرم تنش بود فقط دست و صورتش در معرض سرما بود که با شال پوشونده بودم آخرش هم خرید نکردم فقط برگشتم هتل
اینم بگم که خیابون یه طرفه بود و هتلمون اون سر خیابون بود که ماشینها نمیتونستن برسونن منو و خیلی معطل میشدم پس پیاده برگشتم هتل
نمیشه اینجور مطمئن گفت
من خودم یه بار تو سرمای شدیییید مجبور شدم دخترمو با خودم ببرم بیرون چون هیچکس نبود که بتونه حتی نیم ساعت نگهش داره
تو بازارم هرکی میرسید حتی رهگذرا بهم میگفتن چرا تو سرما آوردیش بیرون
فقط خودم میدونستم چقدر ناچار بودم
کارمم واجب بود و نمیتونستم بندازم واسه یه روز دیگه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.