من تو مرز بودم همش گریه
خونه نموندم دیگه همش اینور اونور خوب شدم
من هنوز حالم بده بخاطر بدنم به خاطر شرایط جدید بخاطر تنهایی بخاطر اینکه عملا هیچ تایمی برا خودم ندارم همه وقتم با بچس بعد که میخوابه به خونه میرسم غذا و اصلا انقد اذیتم غم دنیا انگار رو سرم ریخته
همش تقصیر مادر شوهرم بود
هنوز گریه میکنم
تا الان خداروشکر نه
شده که گریه کنم بعد زایمان ولی سریع خودمو جمع کردم سعی کردم به بچم رسیدگی کنم
حتما از یکی کمک بگیر خودت در روز یکی دوساعت برو بیرون بچرخ ، بخواب یا استراحت کن و خیالت راحت باشه که ینفر حواسش به نینی هست
سعی کن دورت خلوت نشه
رابطتو با همسرت قوی نگه دار
من ده روزم که شد زدم بیرون از خونه با شوهرم شام رفتیم بیرون میرفتیم چرخ میزدیم اخر شبا مادرشوهرم دخترمو نگه میداشت
دیشب خیلی خسته بودم گرفتش ساعت ۴ صب من تا ۱۱ خوابیدم انرژی جمع کردم سرحال شدم برای امشب
خیلی به خودت سخت نگیر
الان ما خیلی حساسیم هرچیزی میتونه تحت فشار بزارتمون..
من خیلی با خودم کار کردم که نگیرم ولی مشکلات اقتصادی و اینکه خیلی سرم شلوغه وقت نمیکنم به خودم همسرم و خونه برسم.حرفای اطرافیان...و و و و باعث شده واقعا حالم بده باشه🫤🫤🫤🫤خیلی حساس شدم
من رفتم دکتر دارو میخورم
گرفتم و وخشتناک بود خیلی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.