سوال های مرتبط

مامان صدرا مامان صدرا ۹ ماهگی
پارت سوم
یه نگاه کرد بهش و دانشجو هارو دعوا کرد
که بچه قلب نداره دستگاه خرابه یعنی چیییی
بدو و بدو رفتن سرم تقویتی آوردن و سرم فشار رو کشیدن
دستگاه اکسیژن به من وصل همه چشم هامون به مانیتور که دونه تپش نشون بوده
رفته رفته حال منم بد شد حالت تشنج یا خودش بهم دست داد شروع کردم به شدیداااااا لرزیدن آوردن دست پام رو سریع نگه داشتن بستن به تخت که من از روی تخت نیوفتم
که این واقعا جوری بود که من خودمو باختم اونجا شدید
۷سانت بودم که کامل آمپول فشار قطع شد و دیگه کن آمپول فشار نگرفتم
تا دستگاه کسیژن زو برمیداشتن
ضربان قلب بچه افت می‌کرد من گاز بیحسی هم نتونستم بگیرم
۸سانت بودم که ماما همراهم پا به پام کمک کرد که زود قول بشم که
گفتن نوار قلب بگیرن دیدن بازم تا منظم و من دیگه تا فول شدن صبر نکردن
سریع از دست پام گرفتن فقططط بدو رفتیم اتاق زایمان
تو راه رو هم شدیدااااا حس زور زدن میومد برام که میگفتن زور نزن که نمی‌شد
بدو منو گذاشتن روی تخت
دقیقا سه تا آمپول بیحسی زدن برای برش
منم شنیده بودم که تیغ هستش
مامان 𝑴𝑨𝑹𝑽𝑨🐣 مامان 𝑴𝑨𝑹𝑽𝑨🐣 ۱۱ ماهگی
🔺(تجربه عمل هموروئید)🔺
خب من مادرم ۶ماه پیش عمل کرد و سختش بود اما زودی شروع کرد ب کارای روزمره،من کلا نمیخواستم عمل کنم و مدنظرمم لیزر بود اما یک ماهه ک جز هموروئید شقاق هم اضافه شد و دردش وحشتناک بود مجبور شدم باوجود بچه برم سراغ عمل پرس و جو کردم گفتن عمل جراحی بهتره هرچند چه جراحی چه لیزر اگه مراقبت نکنم برمیگرده من چون مادرمو دیده بودم فک کردم مثل اون راحته ،خلاصه براتون بگم تروخدا تروخدا تروخدا اگه دچارش نیستید نزارید یبوست بشید و مراقب تغذیه تون باشید اگه دچارشید و عود نکرده مواظب باشید ،من عمل کردم کرمانشاهیا شاید بشناسن دکترم ناهید صوفی و بیمارستان بیستون،خود عمل ک کار ۱۰ دقیقه بود و اصلا نفهمیدم بیهوشی از کمر شدم و ۴ساعت بعد عمل بی حسیم رفت دردا شروع شد شب بیمارستان بودم دردام با مسکن هم خوب نشد تا اینکه مخدر برام زدن تونستم دوسه ساعتی اروم شم ولی باز نصفه شب اومد سراغم خلاصه صبش شد گفتن بشین داخل لگن اب و بتادین ۲۰ دقیقه ای نشستم و پرستار گف پاشو ک گاز رو دربیارم بچه ها چشام دراومد وای الان روز سومه عمله یادش میوفتم بدنم میلرزه، دوسه ساعت بعد ترخیص شدم و الان بعد ۳روز درد انچنانی ندارم واقعیتش درد قبل عملم بیشتر بود حتی مدفوع اول ب اندازه قبل عملم درد نداشت اذیتم بچم رو نمیتونم بگیرم و کارروزمره هم نمیتونم انجام بدم ولی اگه باز به قبل برمیگشتم بازم انجامش میدادم چون دردای گذشتم واقعا عاجزم کرده بود
مامان یوتاب و اتوسا مامان یوتاب و اتوسا ۱۳ ماهگی
سلام خانوما شبتون بخیر امیدوارم حالتون خیلی خیلییییییی خوب باشه چند روز بود مریض بودم اتوسا هم از من گرفته بود دیشب حالش آنقدر بد شد ک حد نداره تبش هیچ جوری قطع نمیشد صبح بردمش دکتر براش دارو نوشت گفتم سرمم بنویس بعد درمانگاه سرم واسه اتوسا نزدن گفتن دارو بده تا تبش بند بشه اومدم خونه ابمیوه دادم دارو دادم هرکار کردم تب بچه پایین نیومد بردم یه دکتر دیگه گفت خوب میشه داروهاشو بده فقط سرمم تو دستم هیچ کسم واسش نمیزد شوهرم نوبت چکاپ واسه فشارش داشت منم باهاش رفتم تا رفتم تو اتاقب دکتر گفتم میشه دخترمم چک کنی گفت بله سرمم نشونش دادم گفتم بچم داره میسوزه کسی هم نمیزنه واسش سریع یه نسخه داد ب شوهرم ۲تا امپول دیگه گرفت و خودش واسش سرم رو وصل کرد نگم ک با چ بدبختی تحمل کرد ولی خدا خیرش بده تب بچه اومد پایین و حالا الهی شکر خیلی بهتر شد اینا رو گفتم ک اگر خدایی نکرده مشکل منو پیدا کردید دل نزنید واسه سرم و حتما بزنید تا بچه آروم باشه انشالله همیشه تن خودتون و بچه هاتون سلامت