عزیزم چرااین حس اومده سراغت؟
از تلقین نیس؟
منکه فکرمیکنم خیلی خوب از رادمان مراقبت میکنی.
و همینکه دغدغه مادرخوبی بودن براش داری یعنی واقعا بفکرشی و مادر خوبی هستی
واسه من که همیشه باهام مونده. بچه های بزرگترم از وقتی به دنیا اومدن تا الان که بزرگ شدن همیشه همین حسو داشتم. با اینکه همه بهم میگن خیلی به بچه هات میرسی بیش از حد...
برا این یکی با اینکه مثل قبلیا بش نمیرسم ولی احساس میکنم خیلی هم کافی هستم😁
من سر بچه ی اولم اینطور بودم... یعنی هنوزم حس میکنم به اولی کم دارم میرسم... ولی سر دومی انگار تجربه دارم و میدونم دیگه بیشتر از این نمیشه وقت گذاشت و رها ترم
منم همين حسو دارم،احساس ميكنم چون خسته ام اونجور كه بايد بهش نميرسم با اينكه تلاش ميكنم براي همين حس ناكافي بودن دارم احساس ميكنم چند نفر كمك لازممه به جز مامانم چون اون بنده خدا هم خسته ميشه و خس عذاب وجدان برا مامانمم دارم
منم همینم مخصوصا که خوبم شیر نمیخوره وزنشم کمه هی میگم حتما شیرم خوب نیست واین داستانا
بمیرم هیچی... اینقدر درگیر اون یکی بچه امم فقط کارای واجب دومی رو میرسم انجام بدم
ماساژ میدم صدا بازی میکنیم ب پشت میزارم
بعدشم قطره هاش و شیر و پوشک ک هست دیگه
و وقتی صبا بیدار میشه باهاش حرف میزنم میخنده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.