سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
ادامه مقاله خانم دکتر بکی کندی در مورد ترک پوشک(قسمت پنجم)

پیشگیری از اضطراب در مورد مدفوع:

ابتدا، بیایید بفهمیم چه چیزی ممکن است پشت ترس کودک از مدفوع کردن در دستشویی باشد:
• ترس از کثیفی:
برای کمک به این موضوع، سعی کنید درباره‌ی مدفوع به عنوان چیزی «چندش‌آور» یا «بدبو» صحبت نکنید. به‌طور کلی، نگاه خانواده‌تان به نظم، «نگه‌داشتن همه‌چیز» و پرهیز از کثیفی را بررسی کنید.
• ترس از دست دادن:
کودکان در این سن به حفظ بدنشان و اجزای آن بسیار توجه دارند. گاهی نگران می‌شوند که مدفوع بخشی از بدنشان است، و نمی‌دانند آیا با بیرون دادن آن بدنشان هنوز کامل خواهد بود یا نه. (مثلاً به همان شکلی که از خراش‌های کوچک هم ناراحت می‌شوند، چون درک کاملی از پایداری بدن ندارند.)
• سردرگمی:
بسیاری از بچه‌ها دقیقاً نمی‌دانند مدفوع چیست، که همین موضوع باعث افزایش اضطراب می‌شود.



سپس، بیایید راهکارهایی را در کنار این درک قرار دهیم:
• برای کودک توضیح دهید مدفوع و ادرار چیست:
• ادرار: مایعی اضافی است که بدن ما آن را خارج می‌کند.
• مدفوع: وقتی غذا می‌خوریم، بدن ما آن را به انرژی تبدیل می‌کند. آن بخش‌هایی از غذا که بدن نیاز ندارد، تبدیل به مدفوع می‌شوند.
• داستان «شنا کردن مدفوع با دوستانش» را تعریف کنید:
هنگام فلاش کردن مدفوع، یا زمانی که کودکتان می‌بیند شما مدفوع می‌کنید، بگویید:
«خداحافظ مدفوع، برو خوش بگذره با دوستات توی آب!»
بچه‌ها معمولاً از این داستان خوششان می‌آید؛ چون برایشان معنا و بازی را هم‌زمان دارد که هر دو به کاهش اضطراب کمک می‌کند.
• هرگز مدفوع را «چندش‌آور» یا «بدبو» خطاب نکنید:
این کار باعث می‌شود کودک فکر کند چیزی اشتباه درون اوست یا ازداشتن مدفوع حس شرمندگی داشته باشد.
مامان Arad♡ مامان Arad♡ ۲ سالگی
من زنی را می‌شناسم که هیچ‌گاه در انتظار ظهور دستی برای برآوردن آرزوهاش نماند، خودش بلند شد، یک‌تنه ایستاد و برای آرزوهای خودش آستین بالا زد و ذره ذره موفق شد.
من زنی را می‌شناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیه‌گاه بود، هم تکیه زدن به شانه‌های مردانه‌ای را دوست داشت. هم گریه می‌کرد، هم می‌‌خندید، هم دوست داشت، هم دوست‌داشتنی بود.
من زنی را می‌شناسم که هم کودکانه شیطنت می‌کرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربه‌زیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را می‌شناسم که آرام بود و آرامش را به‌قدر دایره‌ی تأثیر خودش تکثیر می‌کرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درست‌ترین حرف‌‌ها را می‌زد و اصیل‌ترین رفتارها را داشت.
من زنی را می‌شناسم که مستقلانه می‌زیست و مستقلانه اقدام می‌کرد، که کمک می‌گرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندی‌های خودش حساب می‌کرد. که سنگفرش‌های یک خیابان معمولی با خیابان‌های پاریس براش فرقی نمی‌کرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرنده‌ها و کتاب‌ها و موسیقی خوب می‌شد. که برای حال خوب خودش می‌جنگید و لایه‌های زمخت عادت و روزمرگی را کنار می‌زد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشی‌ها را برای خودش بیرون می‌کشید و عمیقا ذوق می‌کرد.
من زنی را می‌شناسم که حضورش حال جهان را بهتر می‌کرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با اقیانوس‌های آرام و در نوسان، نسبت داشت.
(نرگس صرافیان)
مامان Arad♡ مامان Arad♡ ۲ سالگی