قدیم اگ بچه هاشان ایجوری بودن ب گور هفت جدشان میخندیدن ۵ تا و ۷ تا بچه بیارن... از صب تا شب در حال رسیدگی و بازی نیم ساعت رهایی ندارم از دستش شب تا صبم پشتک میزنه تو خواب و گشنه ش میشه مثلن ۴ ماهه شیر شبشه قطع کردم باز گشنه ش‌میشه بیدار میشه و اصن خوابش عمیق نمیشه

اما مامانم میگه بچه داری اون موقع از الان سخت تر بود
میگه مای نبود باید کلی کهنه میشستن اونم‌تو اب سرد و حیاط و سرماهای اون موقع
ولی میگه اونا کمکی داشتن مامان بزرگا و پدربزرگا و جاریا و عمه ها و خواهر برادر بزرگترا و پسر و دختر عمه و عمو خاله و دایی و...
و میگه این باعث بود مادر و مدر خسته بچه داری نشن و لذت ببرن

میدونی مادربزرگ پدربزرگ های الان فقط به فکر خودشونن یذره کمک نمیکنن نوه شونو یساعت نگه دارن چی میشه.
من پسرم دپ دیقه میره پایین خودم چند بار دیدم از در راه پله مادرشوعرم بچمو فرستاده بالا. بهش میگه برو بالا مامانت تنهاست گریه میکنه

وای دقیقا😑 خیلی سخته من از وقتی دخترم بدنیا اومده حتی یه شب نشده شب سرمو بذارم تا صب راحت بخوابم

منم همیشه همینو میگم اگه بچه هاشون این جوری میکردن با اون شرایط سخت روستا ها ۱۰ تا ۱۰ تا بچه نمی‌آوردن

من مامانم میگه والا بوه تو عجیبه اصلا وای نمیسه میگه بچه قدیم کی اینحوری‌بودن همش گریه میکنه این

اااخ عزیزم
تا ۱۸ ماهگی شیر بده بعد اون اخر شبا ک میخوابه ی چیز مقوی بده شام زیاد بخوره
دیارم همینجوری بود
فقط من شیر شب قطع نکردم والا

میذاشتی شیرشبشو بخوره ... من امشب شام خوب دادمش بیدار نشد تا ۴ ی شیشه گذاشته بودم بالای سرش اصلا منو بیدار نکرد همونو خورد تا الان دوباره پاشد براشیر ... هرچقدم شام بخورن باز دیگ دم دمای صبح گشنه میشن

من که سردردشدم اول صبح ازبس بیدارشدم دیشب 😭