پیرو دوتا تایپیک قبلی
مامانم گاهی بهم پول میده
اون روز رفتیم از بازارچه هفتگی برا خونه چیزی بخریم
شوهرم بیکاره پول نداشت دید باباش هست با هم رفتیم باباش ما رو دید که چرا وایستادین
من گفتم منتظریم پول بزنن بریم خرید که پدر شوهرم کارتشو داد گفت ۳۰۰ داخلش داره🫤🫤
با همون ۳ کیلو سیب زمینی و یکم نارنگی برا دخترم گرفتم با یک کیلو بادمجون
خلاصه
خودمم یکم پول داشتم برا دخترم سیب گرفتم و یکم سبزی خوردن
اومدیم خونه پولشو براش زدن ۱ میلیون و ۶۰۰ اولش چیزی نگفتم بعد که دیدم پول زد به حساب یارو که بره دنبال مواد کوفتیش منم گفتم زود ۲۰۰ تومنو بده
میدونم پولی نیست ولی خدایی زورم میاد اون پول رو بدم آقا بقیه پولا رو خرج کوفتیش کنه
چون باهم بحث کرده بودیم این بره با کلی دروغ که آره زنم ۲۰۰ داده اون روز ازم گرفته
و اینم گفت بودم با طلاها خودم که مادرم داده رفتی دستگاه گرفتی برا کار هیچی خرج خودم نمیکنی زودی طلاهامو بخر
این بیشعور میره به مامانش میگه
اون بیشرفام بهش میگن آره به زنت بگو تو فقط طلا دادی زن داداشمم (منظورشون جاریم)اونم طلا داده و اینا
منم شروع کردم به سر و صدا گفتم زن داداشت اگه داده میدونه کجا خرج میشه نه من که تو خرج مواد میکنه
ادامه پایین

بگو اون ک شوهرش معتاد نیس منم اگه شوهرم معتاد نبود طلاهامم داده بودم برام مهم نبود ن ک بدم ببره دود کنه بره هوا

گفتم زن داداشت هفته ای بسته از پست براش میاد کلی لباس و وسایل برا خودش و بچه هاش میگیره بیا بگو تک کدوم دفعه هزار تومن کف دستم گذاشتی
حالا هم فقط دلم میخواد کسی حرف بزنه چنان حالشونو بگیرم
مگه من چقدر تحمل دارم
بهشم گفتم خانواده ت برا اون پول اگه بگن کل جریان رو میگم بهشون
دیگه م صبرم سر اومده فقط منتظر یه جرقه م که ول کنم همه چیو برم
هی از اون موقع میگه ببخشید
غلط کردم
ناراحت بودم گفتم دیگه تکرار نمیشه
مردک روانی
اینم بگم جاریم برادرزاده مادرشوهرمه