پارت ۲
بعدش خیلی ریلکس یکیشون گفت خب بایدبستری بشه دیگه اون یکی هم گفت آرهههه به همراهش بگین بره پایین دنبال کارای پرونده سازی و مدارکتم بده ...🫠🫠
من این وسط در چه حال بودم؟؟....شوووک😵‍💫
من اومده بودم ورزش کنم مدارکم کجا بود اخههه 🫣 اصلا برنامه زایمان نداشتم کههه 😅😂🤦‍♀️
اصلا نمیفهمیدم‌چی میگن....هنوز ۵ دقیقه نگذشته بود که به مامانم که بیرون بخش زایشگاه منتظرم بود زنگ زدم که من دارم لباس میپوشم میام 🫠 و حالا چیییی؟؟ باید میزاییدممم.....
خیییلی غیر منتظره بود برام و بخاطر شوک و استرسی که بهم وارد شد ناخودآگاه گریم‌گرفت🥲🫠
به ماما همراهم گفتم نمیشه من برم خونه هرموقع دردام شروع شد برگردم؟ گفت نه متاسفانه چون کیسه آب پاره‌ای اصلا راه نداره بزارن بری خطرناکه باید بستری شی و تحت نظر باشی.
هیچی دیگه منم با همون حالت گریون پر استرس زنگ ز م مامانم که داستان اینجوری شد برو دنبال کارای پرونده سازی
از اون طرفم زنگ زدم همسرم که مدارک و وسایلمو بیاره
حدود ساعت ۱۱ و نیم ۱ اینا بود که ماما همراهم اومد ازم نمونه خون گرفت و بهم لباس داد که عوضش کنم....
بعدشم بهم آنژیوکت وصل کرد و سرم زد و آمپول فشارم ریخت تو سرم و اولش با قطره های خیلی کم میومد پایین
یه آمپول دیگم عضلانی بهم زد که نمیدونم چی بود.
تو معاینه اول که فهمیدن کیسه آب پاره شده من ۲ سانت بودم دیگه از بعد تزریق سرم هر نیم ساعت ازم nst مرفتن تا ضربان و انقباضات رو چک کنن...حالا این وسط منم با ماما ورزش میکردم ... راه میرفتم کلا همکاری میکردم ولییی حتی بعد ۱و نیم ساعت من هیچ دردی نداشتم....

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط