سلام دیشب تلفنی با شوهرم بحثمون شد هر چی از دهنش دراومد بهم گفت
و در مورد بچه تو نمیتونی پسربچه تربیت کنی اللن داری مثه بچه های بزرگ باهاش رفتار میکنی یا میخوای تربیتش کنی
ولی خودش میگفت از راه بازی و دوست داشتن دارم باهاش رفتار میکنم
میگفت تورو دوست ندارا دوست نداره باهات بیاد بیرون وقتایی که شوهرم هست میگم بیا بریم میگه نه پیش بابا میمونم شوهرم همش قلقلکش میده صورتشو بوس می کنه صورتش پر جوش میشه حساسیت داده میگه من دوست دارم انجام بدم میگم با پسرم با دستمال کاغذی صورتتو خشک کن بهش بر میخوره چرا اینجور میگی
هر چی کوتاه میام اون برعکس میشه بچه گریه می کنه میگه مگه نی نی کوچولویی گریه میکنی بچمم وقتی گریه داره تو دلش گریه می کنه یا نیگه قهر میکنی من باهات بازی نمی کنم یا نمیدونم بچه ای که حرف گوش نکنه من دوستش ندارم چندین بار گفت
یا با من بحثش میشه سریع میگه بیا پیش من ارومت کنم دیگه بچه هه سمت من نمیاد
یه سری به من میگفت گوشیتو بده من میگفتم لازم دارم شروع کرد گریه کردن گفتم گفتم من الان لازم دارم چندسریع کارم تموم میشه بعد بهت میدم
شوهرم صداش زد بیا پیش من با گوشی خودش شروع کرد اینستا نشونش دادن
بعدش اشتبلهم ابن پسرمو صدا زدم دیگه اصلا جوابمو نمیداد
بعد اومد پیشم گفتم چرا اونموقع جوابمو ندادی
شوهرم همینو سواستفاده کرد میگه بد برخورد میکنی بعد بچه جوابتو نمیده بهت بر میخوره چون بچه دوست نداره
بهش میگم به کاری زورش نکن اون چون تو میگی هر چی بگی انجام میده مثلا لباسشو دوست نداره تو شلوارش کنه شوهرم میگه نه باید تو شلوارش بلشه اونم میگه چشم
کلا شوهرم عرچی بگه انجام میده لباساشو نیگه بزار تو اتاق انجام میده منم میگم اصلا گوش ننیده

۸ پاسخ

بچه را وارد بحث های خودتون نکنید
دارید به بچه ضربه می‌زنید و خودتون نمیدونید
مشکلتون را باهم دیگه حل کنید به دور از چشم بچه

زن و مرد دوتا جنس مخالف هم هستن برا همین طرز فکرشون هیچوقت موافق هم نیست ولی با گفتوگو بهتر میتونن کنار بیان البته اگر دوطرف بخوان

عزیزم من درکت میکنم دلتو شکسته و خودشیفته تشریف داره شوهرمنم همینه تو رابطه جنسی خیلی سخت نگیر درسته مسایل عاطفی روی جنسی اثرمیذاره ولی بعدش باید وارد جنگ قدرت بشی اعصابت نمیکشه فعلا صلح کن تا پسرت بزرگتربشه من خودمو بیشترباکارم مشغول میکنم کاری که اکثر معلما میکنن نمیبینی دوشیفت مدیریت مدرسه برداشتن اغلب طلاق عاطفی اتفاق میفته اینطوری میشه البته شما اگه وقت وهزینه دارین و هردوتون مایلید میتونید مشاوره برید بلکه حل شداین راهنمایی واسه وقتی هس که نتونید حلش کنید ونتونید طلاق هم بگیرید

عزیزم 😢😢

یه وقتی بذارین واسه هم بشینین مشکلتونو حل کنین.حرف بزنین درمورد همه ی اینا.رفتارای دوتاتون باید درست و هماهنگ بشه.با حرف زدن درست میشه

محل بهش نزار اصلا بزاربچت بهش وابسته بشه به خدا من که ازخدامه بچه هام بابایی باشن اینجوری همش بهت اویزون نیست راحت میتونی بری خرید یا با دوستات بری بیرون

مثل شوهر منه .شوهر من یه ورژن بدتر

😔😔😔

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
سلام یه مشورتی باهاتون دارم دیروز که می خواستم ماهلین رو ببرم پیش دکترش گفت خواهرشم بیار گفتم باشه و بردمشون هر دو همزمان تو اتاق بودن من بیرون نشسته بودم چون نمیزارن مادر باشه ولی بیرون کاملا صدای خانوم دکتر میاد جلوی هر دوشون تمرین گذاشته بود ماهلین اصولا وقتی همزمان با هم بخوام تمرین کنم همکاری نمی کنه و انگار اعتماد به نفسش پایین میاددیدم دکتر هی داره بهش تذکر میده که ماهلین بالای صفحه رو نگاه کن ماهلین بیشتر دقت کن بعد دیدم عصبانی شد سرش یه کمی داد کشید و دعواش کرد که چرا اینجوری می کنی اونم افتاد به گریه هی بهش می گفت گریه نکن توجه کن و درآخر گفت ببین خواهرتو من می دونم وقتی با هم بخوام کار کنم‌ماهلین اذیت می کنه در بیشتر مواقع و من و باباشم دیوونه کرده با این کاراش لجبازی داره هیچکس غیر از من بچشو نمیشناسه ولی من میگم من بی سوادم مادرشم و یه دیپلم ساده دارم ولی چرا دکتر مملکت اینجوری باید رفتار کنه اگه تنها بود اینقدر ناراحت نمیشدم ولی چون خواهرشم باهاش بود میگم اعتماد به نفس بچه رو سرکوب کرده من از این لحاظ خیلی ناراحت شد این خانوم استاد مشاوره بچه هامه من با مشاورشون راحتم گفتم تلفنی جریان دیروز رو باهاش در میون بزارم کار و تشخیص خانوم دکتر عالیه ولی این رعتارشو نپسندیدم و بهشم گفتم اینا با هم باشن اذیت می کنند و به صورت جداگانه خیلی عملکردشون بهتره تا وقتی با هم کار بشه بعد جلوی ماهلین گفت دلوین خیلی بهتره ولی این اذیت می کنه خوب این بچه می فهمه احمق که نیست ماهلین خیلی دختر حساسیه و زود بهش برمی خوره من فوق العاده از این کاره خانوم دکتر ناراحت شدم به نظرتون چی کار کنم ؟؟نمی تونم درمانشم قطع کنم به نظرتون گذشت کنم اینبارو؟؟یا تذکر بدم ؟؟
مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانها
همسایه پایینیم یه دختر داره که سه سال از پسرم بزرگتره حدودا یک ساله که باهاش رفت آمد دارم بخاطر اینکه بچه هامون بازی کنن باهم یه مدته که پسرم تنها پایین میره یا دخترش تنها میاد با پسرم بازی میکنه . چند وقته اون دختره زورگویی میکنه یا همش با پسرم سر بازی قهر میکنه پسرم چون بازی دوست داره حرفشو گوش میده اکثرا یک ماه پیش پسرمو هل داد صورت پسرم قشنگ چاک خورد علامتش هنوز هست که مامانش عذزخواهی کرد بعد گفت چون پسر من به لحظه اومد روی پاهاش دردش گرفت هلش داد منم گفتم آره چون بچه هستن پیش میاد اشکال نداره تو بازی
بعد دوباره هرروز همو میدین یا پسرم میرفت پایین یا دخترش میومد بالا البته دیگه حواسم قشنگ روشون بود که دوباره حل ندن همو بعد چند روز پیش پسرم رفت خونشون ایندفعه منم رفتم دیدم دختره عصبانی شده بخاطر اینکه چشماشو تو بازی خوب نبست پسرم میخواست پسرمو هل بده بزنه که مامانش سریع اومد جلوشو گرفت
الان من دیگه نمیخوام پسرمو بفرستم دیگه باهاش بازی کنه بنظرتون چی بگم که مامانش ناراحت نشه چون مامانش دوستم شده خیلی مهربونه اما بچه ش خیلی اذیت میکنه