مامان مامان گرشا مامان مامان گرشا ۱ سالگی
امروز با مامانم رفتم یکم پیاده روی کنم رفتیم سمت بازار که البته جمعه بود یکم خلوت بود بعد یه مردیکه احمق زشت چپ چپ نگام کرد و افتاد دنبالم بعد بیشعور حروم زاده اومد از کنارم رد شد دستشو یه زره زد رونم که من خودمو زود کشیدم این طرف حرومیه اشغال با این که میبینه حاملم یکی شکممه یکی هم تو کالسکه کنارم بعد بیشعور رفت سر خیابون وایساد 🫣که مثلاً شماره اینا بده مامانمم متوجه نشد بعد گفتم مامان بیا بریم مغازه بابا بهش سر بزنیم رفتیم اونجا یکم وایسادم تا گورشو گم کنه مرتیکه انتر،اومدم بیرون اومد داخل کالسکه‌رو نگاه انداخت گرشا هم خواب بود بعد بلند گفتم سیاه انتر شناسنامه نمیخوای؟؟؟؟این جوری نگاه می‌کنی میشناسی؟؟؟😏🤮انتر دومشو گذاشت تو کولش و در رفت،به مامانم گفتم مامان اون افتاده بود دنبالمون ،گفت وا میگفتی گفشمو در میاوردم میکردم تو حلقم🫣😖🤣مردم چقدر کثیف شدن به خدا ،خلاصه رفتیم بامامانم یه بستنی و پیتزا 🍕 زدیم به بدن و یدونه هم دمپایی خریدم ،چطوره قشنگع ؟؟؟؟😋
مامان دنیا مامان دنیا ۲ سالگی
مامان نخدی مامان نخدی ۲ سالگی