مامان هلنا مامان هلنا ۲ ماهگی
قسمت دوم خاطه زایمان طبیعی
شوهرم تعمیرگاه بود بهش گفتم بیاد دنبالم ولی گفت نیم ساعت میشه تا برسه.رفتم دم در بیمارستان آیه صوتی نادعلی برای زایمان راحت رو پلی کردم و پله های جلوی در بیمارستان رو نزدیک ۵۰ دقیقه بالا پایین رفتم.کم کم دردام شروع شد میگرعت توی کمرم در حد ۱۵ ثانیه و ول میداد ولی با کمک تنفس قابل تحمل بود.شوهرم رسید دوستشم باهاش بود روم نمیشد چیزی بگم ولی درد کمرم خیلی خیلی بیشتر شد.بردم خونه مامانم که آبگوشت بخورم.به پسرم گفتم برگه بردار هرموقع گفتم ساعتو بنویس.شروع کردم به نوشتن.۱۰ تا رو که نوشتم نگاه کردم دیدم انقباضا هر ۳ دقیقه یکباره.جاریم زنگ زد بهش گفتم گفت شاید تو خونه بزایی زنگ مامات بزن بهش بگو.وقتی زنگش زدم ساعت ۸ بود گفت تا ۹ بیمارستان باش گفتم حموم نرفتم هنوز.گفت حتما ماساژ روغن و حموم باید انجام بشه بعد بیای.آبگوشتی که مامانم درست کرده بود رو خوردم و با شوهرم و مامانم رفتم خونه که هم دوش بگیرم هم وسایلمو آماده کنم.چون خونم دوره نیم ساعتی توی راه بودم.رسیدم ماما زنگ زد گفت رسیدی دم بیمارستان زنگ بزن خودمو برسونم.رفتم حموم و خودمو با روغن زیتون ماساژ دادم و دوش گرفتم و اومدم بیرون.همچنان دردا قابل تحمل بود.منم فقط با تنفس سعی میکردم کنترلشون کنم.شوهرم و مامانمم لیست وسایلو آماده کردن و حرکت کردیم.بیمارستان نزدیک خونم بود به ماما زنگ زدم گفتم من دم در بیمارستانم.گفت برو داخل بگو نوارقلب ازت بگیرن نزار معاینت کنن تا خودم بیام.رفتم تو دستگاه رو بهم وصل کردن ولی قلب بچه پیدا نمیشد گفت دختر چرا اینقد دیر اومدی بچه خیلی اومده پایین،باید معاینت کنم گفتم گفتن خودشون باید معاینه کنن و نذاشتم. بالاخره با جستجوی زیاد قلب پیدا شد و نوارقلب شکر خدا عالی بود.