مامان احمدرضا🤍 مامان احمدرضا🤍 ۴ سالگی
ما دوتا خواهریم برادر هم ندارم
خواهرم ۱۶ سالم بود عروس شد و رفت شهر دیگه حدود ۶۰۰ کیلومتر فاصله
و همیشه تنها بودم مثل تک فرزند بودم
ازدواج کردم شوهر خاهرم یه بحث الکی درست کرد و از زمان عقدم تا وقتی بچم دوساله شد خواهرم و شوهرش با من و شوهرم قهر بودن
برا عروسیم اومدن ولی چ اومدنی
خواهرم با لباس معمولی بدون ذره ای ارایش از اول تا اخر با حجاب نشست بعد از شامم رفتن
برا زایمانم یه زنگ و تمام
و منی ک چقدر نیاز ب کمک داشتم
حالا هم که اشتی کردن وقتی به مامانم اینا رو دعوت میکنن که برن پیششون میگن به مامانم میگن که من و شوهرمم باهاشون بریم ولی بریم هتل و برا شام و ناهار فقط بریم خونشون
مگه ما لنگ شام و ناهاریم خب اگه بریم هتل همونجام ی چیزی میخوریم دیگه
حالا خودم مرددم که بچه دوم بیارم
چون واقعا پسرکم تنهاست
از طرف خانواده خودم ک کسیو نداریم که بچم همبازی داشته باشه
از طرف خانواده شوهرمم که هیچ چون فوق العاده سردن و رفت امد کم
من خودمم تنها بودم همیشه
و همیشه ارزوم بود خواهر برادری داشتم البته دوست و رفیق زیاد داشتم با فامیل همسن خودم معاشرت زیاد داشتم و به حد پسرم تنها نبودم .بچم خیلی تنهاست
ولی بچه دوم هم واقعا سخته شرایط روحیشو ندارم
این تازه از اب و گل درومده دوباره باید بشینم تو خونه بچه بزرگ کنم
شوهرم تا دیر وقت سرکاره
واقعا موندم چه کنم …
مامان رهام مامان رهام ۳ سالگی
بچه ها مادربزرگم (مامان بابام)دو ساله خونه مامانم زندگی میکنه چون توانایی غذا درست کردن نداره فقط میتونه بره دستشویی و بیاد همه کاراش مامانم میکنه گاهی هم من میبرمش حموم و کمک مامانم میکنم خیلی هم غرغرو هست خونه هر کدوم بچه هاش بره ۳ روز میمونه روز ۴ میارنش اینم با اعصاب خوردی و دعوا . یه خونه داره بابام اجازه نداد بفروشن گفت بزارید هر وقت مرد خرج مراسم مبکنبم بقیه اش هم بین بچه ها تقسیم میشه بعد دو تا انگشتر داشته ۴ سال پیش حالش بد میشه عمه ام میبرتش بیمارستان انگشتر در میاره دیگه به مادر بزرگم پس نمیده حالا بعد ۴ سال بین عمه هام بخاطر دوتا انگشتر دعوا شده .مادربزرگم خیلی پیر هست یه هفته مبشه کنترل ادرار نداره دبگه پوشک میشه دکتر هم مامانم برده گفته چون پیر هست افتادگی رحم و مثانه هست و نمیشه عمل هم کرد مامانم هم دیسک کمر و زانو درد داره باید چند ماه دیگه عمل کنه برای تعویض کشک زانو .مادربزرگم همه قالی و حتی مبل های مامانم نجس کرده عید شستیم بازم باید بشوریم جالبه همین عمه هام ک بخاطر دوتا انگشتر دارن همو میکشن راضی به نگهداری مامانشون نیستن زن عمو هام هم بدتر . یعنی انقد اعصابم خرد شد شبی مگه مامانم چه گناهی کرده با اینکه خودش مریضه مادرشوهر هم باید نگه داره مادربزرگم ۹ تا بچه داره هیچ بچه ای جز بابام راضی نبست یه هفته مادرشون نگه دارن
مامان آنا مامان آنا ۴ سالگی
مامان زندگیم مامان زندگیم ۳ سالگی
مامان دوتاشیرمرد مامان دوتاشیرمرد ۵ سالگی
مامان گلسا مامان گلسا ۴ سالگی