مامان مهراد مامان مهراد ۱۲ ماهگی
مامان نازنین زهرا مامان نازنین زهرا ۲ سالگی
من پدر بزرگم فوت کرده الان چند روزه هر روز خونه مامان بزرگم و مراسم و از لین طرف مریضم بدن درد دارم امروزم ۵۰.۶۰ نفر اومدن خونه مامانم اینا که مامانمو بیارن خونه و تسلیت بهش بگن ،دو روزه دارم خونشون تمیز میکنم ،مرتب میکنم بابام خریدای بیرون انجام داده ،شام خریده و اینا منم داخل خونه میوه شستم و چیدم و از این حرفا با بچه کوچیک صبح جنازه بودم از خستگی دوباره پاشدم رفتم خونه مامانم اینا
همسر منم بنر تسلیت زد دم در گفتم گل بخر اومدنی ام برای مامانم گل خرید و اینا بعد مامانم الان پیام داده شوهر توان بیهوشه مردونه دارن خرما میگیرن پیش دستی نمیزاره
کلا شوهرم باید بهش بگی تا کاری انجام بده بلد نیس
آدمی ام نیس که انجام نده .
مثلا همین بنر زدن رو من بهش گفتم اونم انجام داد گل رو من گفتم خرید این چیزارو بلد نیس مثلا میگفت گل بخریم یا بنر یکیش انجام بدیم گفتم نه هردو رقت خرید شد ۵۰۰ تومن گل بنر ام ۲۵۰ تومن
کلا یه سری لم خونه مامان بزرگم کلی بستنی خرید برای همه تعداد بالا همش برا بجه ها خوراکی خرید یه روز خونه مامان بزرگم اینا ناهار من دادم قرمه سبزی پختم بردم برنج اونا گذاشتن برای ۵۰ نفر
حالا یه پیش دستی رو نمی‌گفت نمیشد خیلی خورد تو ذوقم
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد