مامان نخود فرنگی مامان نخود فرنگی هفته بیست‌ویکم بارداری
مامان قند عسلم❤️ مامان قند عسلم❤️ هفته سی‌وهشتم بارداری
طبق معمول هرروز شوهرمو بیدار کردم بره سر کار ،و هر شب مدام به مدت یه هفته شیاف گل مغربی میزدم به توصیه دکتر برا تسهیل زایمان،داشتم بیدارش میکردم از خواب یهو دیدم یه اب گرمی مثل ادرار ازم داره خارج میشه فک کردم توهم زدم ،عجیبه اخه من قبلش بیدار شدم رفتم دسشویی مثانم خالی بود پس این اب چیه،اینجا پیام گذاشتم بعضی خانوما لطف کردن بم جوابدادن گفتن برو بیمارستان منم رفتم اونجا چکم کردن ۳ سانت با نشتی کیسه اب ،بم گفتن بستری میشی، بعدش طرفا ۸ و نیم شروع کردن به تزریق امپول فشار ،اولش خوب بودم کم کم دردام وحشتناک شد بچه ها ۳ سانت مونده بودم تا ساعت ۱۲ ظهر یه سانت دیگه هم تا ۲ ظهر باز شد داشتم زجر کش میشدم دردا هم شدیدتر شد ،هر چی دعا و سوره بود خوندم از خدا خواستم کمکم کنه چون بیمارستان حتی خصوصیشم مثل جلادن همه بیرحمن اونجا خودتی و خودت،یهو از ۴ سانت رسیدم ۸ سانت تو نیم ساعت دکترم گفت پیشرفتت داره عالی میشه کمکت میکنم زودتر بزاریی اب گرم میزیختم رو واژنم و مینشستم تو فرنگی حالت زور زدن ،بعدش بم گفت سه چهارتا زور محکم بزنی بچت دیگه درومده اون زورای اخر دیگه تیرای آخر بود با هرکدومش داغون شدم،که دیگه بچه درومد اما لحظه ای که بچه درومد همه چی تموم شد ،حتی شکمم به حالت قبل برگشت،ورمم انگار رفت،دردام فراموشم شد حتی پا شدم اب جوش ازشون گرفتم قهوه درس کردم فقط موقه ادرار کردن بخیه هام میسوزن که روشون اب میگیرم فردا ظهر هم مرخصم بچه ها ولی یه چیزی خواهرانه میگم زایمان طبیعی واقعا روحیه و انگیزه قوی میخواد ،وقتی پریود شدید میشدین تحملشو داشتین بدون قرص و شیاف؟!!چون این هزار برابر بیشتر از اونه دردش،در کل برا همتون ارزوی یه زایمان راحت و بی دغدغه دارم 💚چه طبیعی چه سز