مامان دلاراز مامان دلاراز ۶ ماهگی
خانوما من دارم میترکم با کسی حرف نزنم سکته میکنم بغض گلومه گرفته شوهرم من مواد میزنه خدا برای اونی ک داد بهش اینطوریش کرد نسازه خیلی ادم خوبی بود بخدا از دل رحمیش مهربونیش انسانیتش هرچ بگم کم گفتم مواد کلا مغزش تخریب کرد کلا فکر ذهنش مواد شده سه سال هی دکتر بردم حرف زدم گفتم نکش هی الکی گف نمیکشم کشید زندگیمو داد به باد کمپ نرفته تا حالا من دیگ به استخوانم رسید اومذم خونه پدرم خانوادشم قرار شد بندازنش کمپ حالا اینا هیچ خبری ازشان نیست هی میشنینن باهاش حرف میزن این اگ حرف میفهمید سه سال فهمیده بود میگن خودش بیادبره اخه این مغز فقط مواد چطور خودش میره من امدم خونه بابامم مستاجرم امروز 18همه من 12روز دیگ باید خونم خالی بشه ن اسباب جمع شد ن خونه گرفته شده دارم روانیمیشم دخترم همش اذیت مکنه اینا هی میکن نکو بشین هی شلوغه من احمق سه سال تحمل کردم کاش این یه ماه میکرد اسباب جمع میکردم ولی بخدا ضلعه شدم از دستش داشتم خفه میشدم با کاراش رفتاراش اییی چ میشه خدا یه معجزه برای من بکنه ای مواد از زندگیمون بره همسرم ادم بدی نیس جانم داره براش در میره اینطوری میبینمشش ولی من چکار کنم سه سال به هز دری زدم من بیشتر از اون روح روانم اسیب دیده تروخذا برام دعا کنید
مامان زندگی🎀 مامان زندگی🎀 هفته سی‌وهشتم بارداری
مامان جوجه مامان جوجه هفته سی‌وهفتم بارداری