مامان آب نبات چوبی 🍭 مامان آب نبات چوبی 🍭 ۱ ماهگی
مامان عسلم مامان عسلم ۲ سالگی
خانما من از سال اول ازدواجم با شوهرم از صفر شروع کردیم بخدا نخوردبم نپوشیدیم ن پدر مادر خودم ن همسرم هیچ کمکی ندادن . با بدبختی ۲ سال بعدش یه ماشین صفر خریدیم
بعد ۲ سال اینا دستمون بود ب پیشنهاد یکی از فامیلا دوباره ماشین ثبت کردیم بعد وام خونگی و طلا هم داشتیم و قرض کردیم ب خودمون سختی دادیم خم ماشین مدل بالتر گرفتیم هم یه خونه کوچیک ک فعلا مستاجر داخلشه نتونستیم پول پیش جور کنبم ک خودمون بریم داخلش
خلاصههمین التنش کلی قرض داریم شوهرم در شبانه روز ۵ ساعت میخوابه ۷ صبح میره ۱۱ شب میاد خونه بعد خواهرم پدر شوهرش همینجور نقدی چند بار کمک داد بهشون اینا انقدر ولخرجن کلا همشو خرج کردن از ما خم زودتر عروسی کردن ولی ما زودتر خونه ماشین خریدیم حالا خواهرم هعی میگه اره شوهرتو اضافه کاری میره خونه دارید ملشبن فلان دارید .میگم خوب اون لباسایی ک تو میپوشی اون عروسک هایی ک تو برا بچت میخری من نمیخرم ب خودمون سختی میدیم ب اینا رسیدیم هعی تیکه میندازه اره اونایی ک خونه ماشین میخرن حقوقشون خوبه منم بهش گفتم بببن شوهرتو کارمنده من ظهر هر موقع زنگ زدم گفتی خوابیده شوهر تو هم تا ۱۱ شب بره مث شوهر من جنازش بیاد خودتونم کمتر لباس و وسیله خونه بخرید مث ما بخیر ولی خیلی دلم میسوزه بخدا ارزو همه چی ب دلمه یه لباس خوب ی رستوران اونوقت خواهرم فک میکنه من تو پول میرقصم پول پارو میکنم هعی هم با خنره بهس توپیدم ولی خیلی لجم میگیره کمی خودش نمیزاره اونوقت چشمش منم برنمیداره
مامان آقا آریا 🩵 مامان آقا آریا 🩵 هفته بیست‌ودوم بارداری