عززز💙قزم عززز💙قزم قصد بارداری
روز پنجشنبه داییم زنگ زد گفت میخاییم بیایم خونتون
ما هم خونه نبودیم خونه پدر شوهرم بودیم بهش گفتم باشه فردا شب میایم خونه زنگ میزنم بیاین
عمه ام هم زن داییم هس بعد روز جمعه داییم ی پیام بالا بلند بهم داده ک نترسین نمیایم خونتون و از این حرفا
شوهرم وقتی پیام و دید خیلی عصبی شد و سروصدا کرد
بعد بهش پیام دادیم ک شب بیاد رفتیم خونه کلی هزینه کردیم همه چی خرید کردیم ولی نیومدن ب جاش خاله هام و شوهر خاله هام و بابام و مامانم اومدن
بعد دیروز صبح عمه ام ک زن داییم هست زنگ زده ب خالم گفت درمورد ما هزارتا حرف زده ک ترسیده بریم خونشون و کلی از این حرفا
دختر خالم زنگ زد بهم گفت منم زنگ مامان بزرگم زدم هرچی از دهنم در اومد در مورد عمه و داییم بهش گفتم ولی بی احترامی نکردم
الان خیلی اعصابم خورده عمه ام خیلی حسودی زندگی ما می‌کنه چون زندگی خودش در سطح خیلی پایینی هست
بنظرتون این وسط مقصر کیه؟
من بهشون گفتم امشب خونه نیستیم فردا شب بیاین
درصورتی ک خودشون روز عید ما می‌خواستیم بریم خونشون رفتن تفریح
ما هیچی نگفتیم وقتی برگشتن ی شب رفتیم خونشون ،،و اینکه مرغ و شیرینی و همه چی هم بردیم خودمون ک منت سرمون نباشه
بنظرتون من با این عمه و دایی چ جور رفتاری داشته باشم ؟؟؟؟؟