مامان ویهان 👼🏻 مامان ویهان 👼🏻 هفته سی‌ام بارداری
مامان فندوق🩷 مامان فندوق🩷 ۴ ماهگی
مامان فندق مامان فندق ۹ ماهگی
کسی هم هس مث من اونقد بدبخت باشه ک شوهرش اصلاااااا کمکش نده ن تو کارا خونه ن تو بچه داری
صبح تا شب خوابه شب میره اسنپ تا صبح منم کل روز تو خونه با بچها
واقعا خسته شدم از زندگی چن ساله همش بد بیاری میارم
سه قلو باردار بود ک اون بارداری پیرم کردم ۸ماه تمام است احت مطلق بودم افسرده شدم اهر زود زایمان کردم بچهام رفتن دستگاه شهر خودمون دستگاه نبود رفتم یه شهر غریب خودم تک و تنها دو ماه تمام تو بیمارستان پیش بچها میخوابیدم اخر شرم هیچی گیرم نیومد جز بدبختی سه تا بچهامو اع دست دادم تو اون دوماه تو بیمارستان موهام سفید شد سنی نداشتم همش ۲۴ سالم بود دلم بحال دخترم میسوخت ۳ سالش بود تو اون دوماه ک بیمارستان بودم نتونستم ببینمش بعد فوت بچها ک اومدم باهام غریبگی میکرد جگرم اتیش میگرف هنو داغ بچهام تموم نشده پدرشوهرم ک واقعا خوب بود فوت شد ب سال پدر شوهرم نرسیدیم عموم ک خیلیم جوون بود فوت شده سال بعد عموم یعنی ۷ماه پیش برادرم ک تنها رفیقم تو زندگیم بود نفسم بند بود ب نفساس تصادف کرد ۳ ماه تو کما بود ۳ ماه میگم شما فک کنیم سه ساله هر روزش قرن ها میگذشت چون دکترا نا امیدمون میکردن میگفتن تا الان بیماری با ای شرایط نداشتم بیشتر سه روز زنده باشه ما سه ماه خواب و خوراک و زندگی نداشتم هر روز بیمارستان هر ثانیه گریه هر لحظه التماس ب خدا هر شب دعا میگرفتیم تو خونه اخر سرم خدا بدکاری کرد باهامون و تموم زندگیمو برد پیش خودش
تو ای ۷ماه ک داداشم فوت شد واقعا شکستم هر روز ارزوی مرگ میکنم هیچوق فک نمیکردم بدون داداشم دووم بیارم ولی الان....
کاش شوهرم درک میکرد کاش یکم کمکم میکرد واقعا خسته شدم از زندگی هم روحم خستس هم جسمم ارزو چن ساعت خواب بی دغدغه دارم
خیلی خستم...