مامان کیاشاه مامان کیاشاه هفته سی‌وسوم بارداری
مامان جوجه کوچولو مامان جوجه کوچولو ۷ ماهگی
نصف شب بیدار شدم.یاد حرف و لحن صحبت طلبکارانه دو روز قبل مادرشوهرم افتادم و کل بدنم دچار درد عصبی شده.

چون جمعه زنگ زده بود
و من دیگه بعدش که دیدم،دنبالش زنگ نزدم
چون خودم حال روحیم خوب نبود و نمیخواستم صداشو بشنوم و حالمو بد کنه

بعد دیدم شب زنگ زده که دوبار بهت زنگ زدم و...

منم گفتم آره دیدم زنگ زدین ولی یادم رفت زنگ بزنم
گفت عصر زنگ زدم.گفتم بیرون بودم متوجه نشدم
گفت زنگ زدم ولی گوشیت اصلا نگرفت و بوق نخورد


حالم بده از اونموقع

تو اون دوسالی که عین بلانسبت بلانسبت الاغ بودم و بهشون زنگ میزدم اکثر اوقات گوشی برنمی‌داشت و شوهرم میگفت گوشی پیشش نبوده

و چندماه هم که دخترش پیشش بود اصلا گوشی برنمی‌داشت و میگفت نوه هام گوشیمو میبرن باهاش بازی میکنن و منم سوار ندارم که بدونم کی زنگ زده.

کاری ندازم به جواب ندادنش
فقط میگم چقدر پررو تشریف دارن که یبار جواب ندی اینجور بازجویی میکنن

حالم بده عین خودش با لحن بدی حرف نزدم.
اگه مثل دفعه قبلی که بدون ترس مثل خودش با بی احترامی حرف میزدم حالم بد نبود.